شمارهٔ ۶۸
تا پی عربده مژگان تو پیوست به هم
شست زنجیری زلف تو ز جان دست به هم
به سر زلف تو از شانه شکستی مرساد
که شکست دل ما را نتوان بست به هم
پیش چشم تو اگر جان نسپارم چه کنم
با دوصد تیر که برجَست ز یک شست به هم
تا سر و کار تو با خانۀ خمار فتاد
ای بسا توبهٔ زهاد که بشکست به هم
نیرّ اندر سر راه طلب از پای فتاد
خرم آن روز که با دوست دهد دست به هم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا پی عربده مژگان تو پیوست به هم
شست زنجیری زلف تو ز جان دست به هم
هوش مصنوعی: تا زمانی که نگاههای جذاب و فریبندهات در کنار هم قرار گرفت، زنجیر دلبستگیهای زلف تو چنان من را به خود زنجیر کرد که جانم در نهایت به هم پیوست.
به سر زلف تو از شانه شکستی مرساد
که شکست دل ما را نتوان بست به هم
هوش مصنوعی: زندگی ما تحت تأثیر زلف تو قرار گرفته و به همین دلیل نمیتوانیم دل شکستهمان را سرهم کنیم.
پیش چشم تو اگر جان نسپارم چه کنم
با دوصد تیر که برجَست ز یک شست به هم
هوش مصنوعی: اگر در برابر چشمان تو جانم را نداشته باشم، با این دوصد تیر چه کار میتوانم بکنم که از یک انگشت بیرون آمدهاند؟
تا سر و کار تو با خانۀ خمار فتاد
ای بسا توبهٔ زهاد که بشکست به هم
هوش مصنوعی: زمانی که به کانون معاصی و لذتهای دنیوی روی بیاوری، ممکن است بسیاری از افراد که خود را پرهیزگار میدانستند، در برابر وسوسهها و بازیهای نفس شکست بخورند و توبههایشان نادیده گرفته شود.
نیرّ اندر سر راه طلب از پای فتاد
خرم آن روز که با دوست دهد دست به هم
هوش مصنوعی: وقتی در مسیر دستیابی به خواستههایمان دچار مشکل میشویم، روزی خوشحال کننده و دلپذیر است که با دوستی صمیمی و همدل دست در دست یکدیگر بگذاریم.

نیر تبریزی