گنجور

شمارهٔ ۶۷

گفتم هوای زلف تو از سر بدر کنم
ترسم کم عمر در سر اینکار سر کنم
از قیل و قال مدرسه نگشود کار دل
رفتم بخانقاه که فکر ذکر کنم
بگرفت دل ز صحبت ابنای روزگار
خرّم دمی که راه خرابات سرکنم
خوش بود دل ز ذوق وصالت ولی چه سود
مهلت نداد هجر که شب را سحر کنم
کارم ز دست رفت یکی دیده باز کن
تا سینه پیش تیر نگاهت سپر کنم
خامان دلفسرده ندارند سوز عشق
تا کی حدیث دل بر هر بیخبر کنم
من کز شراب لعل تو مستم ز روز عهد
دامن کجا ز بادۀ انگور تر کنم
نیرّ هوای صحبت رندانم آرزوست
تا چند همزبانی این گاو و خر کنم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتم هوای زلف تو از سر بدر کنم
ترسم کم عمر در سر اینکار سر کنم
هوش مصنوعی: گفتم که از فکر زلف تو بیرون بروم، ولی می‌ترسم که عمرم به پایان رسد و هنوز در این کار باقی بمانم.
از قیل و قال مدرسه نگشود کار دل
رفتم بخانقاه که فکر ذکر کنم
هوش مصنوعی: از صحبت‌های بی‌پایه و بحث‌های مدرسه دل راضی نشدم، بنابراین به خانقاه رفتم تا به تفکر و یاد خدا بپردازم.
بگرفت دل ز صحبت ابنای روزگار
خرّم دمی که راه خرابات سرکنم
هوش مصنوعی: دل من با بودن در کنار افراد دنیا به شدت متاثر شد، و تنها یک لحظه خوشی را که در مسیر میخانه بیابم، از آن لذت می‌برم.
خوش بود دل ز ذوق وصالت ولی چه سود
مهلت نداد هجر که شب را سحر کنم
هوش مصنوعی: دل از شوق وصال تو شاد بود، اما چه فایده که جدایی اجازه نداد تا شب را به صبح برسانم.
کارم ز دست رفت یکی دیده باز کن
تا سینه پیش تیر نگاهت سپر کنم
هوش مصنوعی: کارم از کنترل خارج شده، فقط یکی را بیدار کن تا بتوانم با سینه‌ام از تیر نگاهت محافظت کنم.
خامان دلفسرده ندارند سوز عشق
تا کی حدیث دل بر هر بیخبر کنم
هوش مصنوعی: تنها کسانی که قلب‌شان بی‌عاطفه است، عشق را درک نمی‌کنند. به چه مدت می‌توانم داستان دل خود را برای دیگرانی که از آن بی‌خبرند، بازگو کنم؟
من کز شراب لعل تو مستم ز روز عهد
دامن کجا ز بادۀ انگور تر کنم
هوش مصنوعی: من از شراب رنگین لب تو شیدا و مست هستم، حال چگونه می‌توانم دامن خود را با شراب انگور تر کنم؟
نیرّ هوای صحبت رندانم آرزوست
تا چند همزبانی این گاو و خر کنم
هوش مصنوعی: من آرزومندم که با رندان همنشینی کنم، اما تا کی باید با این گاو و خر هم‌صحبت باشم؟