گنجور

شمارهٔ ۶۶

دم شاهی زنم از بندگی حضرت تو
حلقه‌ای گر ز سر زفت تو در گوش کنم
دل ز همخوابگی حور برآساید اگر
با خیال تو شبی دست در آغوش کنم
چگونه سر بدر آرم ز حلقّ سر زلفت
اسیر بند بپای و غلام حلقه بگوشم
شکوه سلطنت ایخواجه بر تو باد مسلّم
که من گدائی کویش بعالمی نفروشم
مرا که تگ همی آمدی ز صحبت شاهان
پس سراغ تو اکنون گدای خانه بدوشم
ز چین زلف تو بوئی رسیده تا بمشامم
حدیث عنبر سارا فسانه ایست بگوشم
ز دست بردۀ آنساقی است هوش و گرنه
گو است شاهد مجلس که من شراب ننوشم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دم شاهی زنم از بندگی حضرت تو
حلقه‌ای گر ز سر زفت تو در گوش کنم
هوش مصنوعی: من در حضور تو دست از بندگی برمی‌دارم و اگر حلقه‌ای از زینت تو به گوشم بیاویزی، بزرگ‌ترین افتخار من خواهد بود.
دل ز همخوابگی حور برآساید اگر
با خیال تو شبی دست در آغوش کنم
هوش مصنوعی: اگر شبی با خیال تو در آغوش باشم، حتی دل از همخوابگی با حوری هم آسوده می‌شود.
چگونه سر بدر آرم ز حلقّ سر زلفت
اسیر بند بپای و غلام حلقه بگوشم
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم از چنگال موی تو آزاد شوم در حالی که اسیر و بنده‌ی تو هستم و به نوعی خود را در خدمت تو قرار داده‌ام؟
شکوه سلطنت ایخواجه بر تو باد مسلّم
که من گدائی کویش بعالمی نفروشم
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، شکوه و عظمت سلطنت تو بر من مسلّم است، اما من هرگز مقام و جایگاه خود را در خدمتگزاری به تو با هیچ چیزی در دنیا عوض نخواهم کرد.
مرا که تگ همی آمدی ز صحبت شاهان
پس سراغ تو اکنون گدای خانه بدوشم
هوش مصنوعی: من را که در زمانه‌ی خوشی و در کنار شاهان زندگی می‌کردم، اکنون به یاد تو، مثل یک گدا و بی‌خانمان به دنبال تو هستم.
ز چین زلف تو بوئی رسیده تا بمشامم
حدیث عنبر سارا فسانه ایست بگوشم
هوش مصنوعی: عطر زلف‌های تو به مشامم رسیده و انگار که داستان خوشبو و شیرینی درباره‌ی عطر عنبر وجود دارد که به گوشم می‌رسد.
ز دست بردۀ آنساقی است هوش و گرنه
گو است شاهد مجلس که من شراب ننوشم
هوش مصنوعی: من در حال حاضر تحت تأثیر زیبایی‌های آن معشوق هستم و اگر نبود این حال، مانند شواهد دیگر در مجلس می‌بودم که نشان می‌دهد من شراب ننوشیده‌ام.