گنجور

شمارهٔ ۶۱

به سر زلف تو کز زلف تو سر می‌نکشم
چه کنم نیست جز اینم سر سودای دگر
رحمی ای خواجهٔ منعم به گدای در خویش
که ندارد ز تو جز بوسه تمنای دگر

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به سر زلف تو کز زلف تو سر می‌نکشم
چه کنم نیست جز اینم سر سودای دگر
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم از زلف تو دست بکشم، پس چه کاری می‌توانم انجام دهم؟ جز این نیست که دلم مشغول عشق دیگری شده است.
رحمی ای خواجهٔ منعم به گدای در خویش
که ندارد ز تو جز بوسه تمنای دگر
هوش مصنوعی: ای آقای بخشنده، به گدای درگاهت رحم کن، زیرا او جز یک بوسه از تو آرزویی دیگر ندارد.