گنجور

شمارهٔ ۵۴

نقش وصل توام از ششدرغم ره نگشود
چکنم کار من دلشده وارون افتاد
ایکه تیر مژه بر سینه زدی نیر را
با حذر باش که بر کشور دل خون افتاد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نقش وصل توام از ششدرغم ره نگشود
چکنم کار من دلشده وارون افتاد
هوش مصنوعی: نقش وصال تو در زندگی‌ام به‌قدری محکم و واضح است که هیچ راهی برای رهایی از غم‌ و اندوهی که به‌دنبال دارد، وجود ندارد. حالا کار من به جایی رسیده که دل به شدت تحت تأثیر این وضعیت قرار گرفته و همه چیز برعکس شده است.
ایکه تیر مژه بر سینه زدی نیر را
با حذر باش که بر کشور دل خون افتاد
هوش مصنوعی: تو که با تیر مژه‌ات بر سینه‌ام زدی، باید مراقب باشی؛ چون بر دل من، خون ریخته شده است.