گنجور

شمارهٔ ۲۸

جدا ز گوشۀ چشم تو گوشۀ نگزیدم
که با خیال تو هر ساعتش بخون نکشیدم
بتار طرۀ موئی شکست بال امیدم
سزای من که شب تیره ز آشیانه پریدم
از آن اشاره ابرو و خندۀ لب شیرین
بسان مرغ شکاری میان بیم و امیدم
شنیدمی که تو دشمن تو از و دوست گدازی
هزار شکر که دیدم بچشم آنچه شنیدم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جدا ز گوشۀ چشم تو گوشۀ نگزیدم
که با خیال تو هر ساعتش بخون نکشیدم
هوش مصنوعی: من هرگز از کنار چشمان تو دور نشده‌ام، زیرا به یاد تو هر لحظه را با حسرت سپری کرده‌ام.
بتار طرۀ موئی شکست بال امیدم
سزای من که شب تیره ز آشیانه پریدم
هوش مصنوعی: از زیبایی و دلربایی تو دلم شکسته شده و به امیدی که داشتم نمی‌رسد. این در حالی است که من در دل شب تاریک از آشیانه‌ام بیرون آمده‌ام.
از آن اشاره ابرو و خندۀ لب شیرین
بسان مرغ شکاری میان بیم و امیدم
هوش مصنوعی: حرکت ابرو و لبخند شیرین تو مرا در وضعیتی از نگرانی و امید قرار داده است مانند پرنده‌ای که در حال شکار باشد.
شنیدمی که تو دشمن تو از و دوست گدازی
هزار شکر که دیدم بچشم آنچه شنیدم
هوش مصنوعی: شنیدم که تو دشمن و دوست را جدا می‌کنی، اما هزار بار شکر که با چشمانم دیدم آنچه را که شنیدم.