بخش ۶۰ - مرحوم آخوند ملا محمد حجه اسلام پدر نیر طاب ثراهما
کرد خور عشق دوست از افق دل ظهور
ساحت جانرا گرفت پرتو الله نور
یوسف گل پیرهن آمده سوی وطن
گوشه بیت الحزن گشته سرای سرور
مطرب شیرین مقال برد ز دلها ملال
محو نمود از خیال صحبت غلمان و حور
شیخ که بودش بدوش منکرمی با خروش
کین بردش عقل و هوش آن بود از قول زور
دیدمش از یکطرف ساغر مینا بکف
خنده کنان از شعف آمده بر رقص و شور
گفتم ایا شیخ صاف کین بود از تو خلاف
این عمل جلف صاف باشد از عقل تو دور
گفت که سرّ نهان گشته بعالم عیان
جمله خلق جهان بر سر رقصند و شور
جمع شد از هر طرف منکر فضل و شرف
پیش خر خوش علف قدوره اهل غرور
تا که شنید این سرود اهل عناد و حسود
رفت بچرخ کبود عف عف کلب عقور
بخش ۵۹ - وله ایضا رحمه الله: شه کبریا منشا توئی که امیر عز مجلّلیبخش ۶۱ - مدیحه من کلام آقامیرزا اسماعیل حجه الاسلام برادر نیرطاب ثراهما: ایمظهر صفات خداوند بیمثال
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کرد خور عشق دوست از افق دل ظهور
ساحت جانرا گرفت پرتو الله نور
هوش مصنوعی: خورشید عشق دوست از افق دل درخشید و پرتو نور الهی ساحت جان را روشن کرد.
یوسف گل پیرهن آمده سوی وطن
گوشه بیت الحزن گشته سرای سرور
هوش مصنوعی: یوسف که نماد زیبایی و خوشبختی است، با پیراهنی که نشان از گل و طراوت دارد، به سرزمین خود بازگشته است. در گوشهای از خانهای که پر از غم و اندوه بوده، اکنون با ورود او، فضایی شاد و سرشار از خوشی برقرار شده است.
مطرب شیرین مقال برد ز دلها ملال
محو نمود از خیال صحبت غلمان و حور
هوش مصنوعی: سخنگوی خوشصدا، دلها را شاد کرده و غمها را از دلها دور میکند. او یاد گفتگو با جوانان زیبا و حوریان بهشتی را از ذهنها میزداید.
شیخ که بودش بدوش منکرمی با خروش
کین بردش عقل و هوش آن بود از قول زور
هوش مصنوعی: شخصی که بر دوش شیخ بود، با صدای بلندی فریاد میزد که عقل و هوش او را از او گرفتهاند و این کار ناشی از قدرت و زور بود.
دیدمش از یکطرف ساغر مینا بکف
خنده کنان از شعف آمده بر رقص و شور
هوش مصنوعی: او را دیدم که از یک سمت، جام زیبایی در دست دارد و با لبخندی شاد و خوشحالی در حال رقص و شادی است.
گفتم ایا شیخ صاف کین بود از تو خلاف
این عمل جلف صاف باشد از عقل تو دور
هوش مصنوعی: به او گفتم، ای شیخ! آیا میتوان نسبت به این رفتار ناپسند تو به سادگی جنبههای عقلانی را نادیده گرفت؟ چنین عملی از تو دور از فهم و خرد است.
گفت که سرّ نهان گشته بعالم عیان
جمله خلق جهان بر سر رقصند و شور
هوش مصنوعی: گفت که راز پنهان اکنون برای همه آشکار شده است و تمام موجودات جهان در شادی و سرور به رقص آمدهاند.
جمع شد از هر طرف منکر فضل و شرف
پیش خر خوش علف قدوره اهل غرور
هوش مصنوعی: از هر سو افرادی که به نیکی و ارزشها ایراد میگیرند، دور هم جمع شدهاند تا جلوی خر که از علف خوب خورده میشود، با خودپسندی و غرورشان حرف بزنند.
تا که شنید این سرود اهل عناد و حسود
رفت بچرخ کبود عف عف کلب عقور
هوش مصنوعی: زمانی که این آواز را اهل دشمنی و حسادت شنیدند، به چرخش درآمدند و به دویدن افتادند، مانند سگی درنده و عاصی.