گنجور

بخش ۵۳ - در ستایش ایوان مبارک حضرت ابی عبدالله

تعالی الله از اینکاخ فلک فرساد بیناش
که سر بر اوج او ادنی زند قوسین ایوانش
سلیمان گوبیا صرح ممرد بین که از هر سو
بجای دیو و دد صف بسته فوج حور و غلمانش
عیان از شمسئه کاخ منور نور لاهوتش
نهان در حقه خاک معنبر سر یزدانش
به بطحا تابدار عکسی ز خشت طاق زرینش
بسوزد یکسر از برق تجلی کوه فارانش
الا ای آسمان هین دیده بگشا در زمین بنگر
عیان تمثال عرش و صورت تربیع ارکانش
معاذ الله خطا گفتم خدا را هست گر عرشی
همین کاخست برهان استوای نفس رحمانش
بحشر افتد جواب لن ترانی ز اوج ایوانش
زند گر صبح خلقت بانک ارنی پور عمرانش
فلکرا پشت پیشش خم چو دیوی پیش تخت جم
جهان چون حلقه خاتم در انگشت سلیمانش
امیر دین حسین بن علی بن ابی طالب
که در نسبت پدر عین الله آمد پور انسانش
نگشتی تا ابد واقف ز سر علم الاسماء
نبودی بوالبشر گردر ازل طفل دبستانش
بماندی تا ابد حوّای امکان چونشب آبستن
گر از صبح ازل طالع نگشتی روی رخشانش
ز کثرت گر سرائی ظل آتش نفس اوست مر آتش
ز وحدت گر ستائی نور ذات اوست عنوانش
خرد گر از حدوث دانش افتد در غلط شاید
که اوصاف وجوب آید همه مضمر در امکانش
شگفتی نی چنین زادی ز نسل حیدر و زهرا
چنان بحرین گوهر را چنین بایست مرجانش
رسد ناف از تذلل بر زمین غضبای گردونرا
نهند از هودج تمکین او بر کوه کوهانش
زمین افتاده زان بر پا که آید مهد تمکینش
فلک سر گشته زان بر سرکه گردد سایه گردانش
خروشان بحر گوهر زای از بیم کف رادش
چو بیماری که امید بقا نبود ز هجرانش
اگر یاران خون از پی نبارد ابر شمشیرش
بسوزد کشت کیهان یکسر از برق درخشانش
فروغ نور پیغمبر عیان از جبهه پاکش
شکوه سطوت حیدر نهان در جیب خفتانش
اگر با دست جبریل آفرین دامن بر افشاند
کشد یک آسمان افرشته سر از طرف وامانش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تعالی الله از اینکاخ فلک فرساد بیناش
که سر بر اوج او ادنی زند قوسین ایوانش
هوش مصنوعی: خداوند از این کاخ آسمان فراتر است، زیرا سر بر بالاترین نقطه آن می‌زند و قوسین ایوانش در مقام پایین‌تری قرار دارد.
سلیمان گوبیا صرح ممرد بین که از هر سو
بجای دیو و دد صف بسته فوج حور و غلمانش
هوش مصنوعی: سلیمان گوبیا، بنای شگفت‌انگیزی را مشاهده کن که در آن به جای دیوان و موجودات وحشی، گروهی از حور و پسران جوان صف کشیده‌اند.
عیان از شمسئه کاخ منور نور لاهوتش
نهان در حقه خاک معنبر سر یزدانش
هوش مصنوعی: نور الهی که در کاخ وجود من نهان است، شبیه به نوری است که از خورشید می‌تابد و این حقیقت در دل خاک پنهان شده است.
به بطحا تابدار عکسی ز خشت طاق زرینش
بسوزد یکسر از برق تجلی کوه فارانش
هوش مصنوعی: در سرزمین بطحا، تصویری از زیبایی و شکوه‌های خشت و طاق طلایی وجود دارد که با درخشش کوه فاران، تمام وجودش را می‌سوزاند و ناپدید می‌کند.
الا ای آسمان هین دیده بگشا در زمین بنگر
عیان تمثال عرش و صورت تربیع ارکانش
هوش مصنوعی: ای آسمان، نگاهی به زمین بینداز و ببین که نمایان است شکل عرش و ساختار چهارگانه‌اش.
معاذ الله خطا گفتم خدا را هست گر عرشی
همین کاخست برهان استوای نفس رحمانش
هوش مصنوعی: من به هیچ وجه نمی‌توانم بگویم که خداوند در حیطه انسانی قرار دارد. اگر کسی به این تصور دچار شود، باید بداند که این فکر اشتباه است. خداوند به هیچ وجه در محدوده مادی یا جسمانی نمی‌گنجد و وجودش فراتر از هر تصور انسانی است.
بحشر افتد جواب لن ترانی ز اوج ایوانش
زند گر صبح خلقت بانک ارنی پور عمرانش
هوش مصنوعی: در روز قیامت، پاسخ «هرگز مرا نخواهی دید» از اوج بالای کاخش به گوش می‌رسد، و اگر صبح آفرینش فرا رسد، بانگ «مرا ببین» از پر از عمرانش به گوش خواهد رسید.
فلکرا پشت پیشش خم چو دیوی پیش تخت جم
جهان چون حلقه خاتم در انگشت سلیمانش
هوش مصنوعی: فلک به حالت کمر خمیده‌اش مثل دیوی است که در مقابل تخت جمشید قرار دارد و جهان مانند حلقه‌ای است که در انگشت سلیمان می‌درخشد.
امیر دین حسین بن علی بن ابی طالب
که در نسبت پدر عین الله آمد پور انسانش
هوش مصنوعی: امیر دین حسین، فرزند علی بن ابی‌طالب است که در نسبت خانوادگی به عنوان نژاده‌ای از انسان‌های بزرگ شناخته می‌شود.
نگشتی تا ابد واقف ز سر علم الاسماء
نبودی بوالبشر گردر ازل طفل دبستانش
هوش مصنوعی: اگر همیشه در جستجوی دانایی و علم نبودی، به جایگاه انسانی و فهم عمیق نرسیده و در اصل، مانند یک کودک در دبستان باقی می‌ماندی.
بماندی تا ابد حوّای امکان چونشب آبستن
گر از صبح ازل طالع نگشتی روی رخشانش
هوش مصنوعی: اگر تو بودی و همیشه باقی می‌ماندی، مانند حوّا که در خود امکان‌ها را حمل می‌کند، و اگر از همان صبح ابدی مقدر نشده بودی که آن چهره‌ی زیبای خود را نشان دهی...
ز کثرت گر سرائی ظل آتش نفس اوست مر آتش
ز وحدت گر ستائی نور ذات اوست عنوانش
هوش مصنوعی: اگر به خاطر فراوانی، سایه‌ روشن‌اش را آتش نفس او بدانیم، پس اگر به خاطر وحدت او را ستایش کنیم، نور ذات اوست که درخشندگی دارد.
خرد گر از حدوث دانش افتد در غلط شاید
که اوصاف وجوب آید همه مضمر در امکانش
هوش مصنوعی: اگر خرد در اثر تازه بودن دانش دچار اشتباه شود، ممکن است که ویژگی‌های واجب بودن، همه در امکانش نهفته باشد.
شگفتی نی چنین زادی ز نسل حیدر و زهرا
چنان بحرین گوهر را چنین بایست مرجانش
هوش مصنوعی: شگفتی‌ نیست که فردی از نسل علی و زهرا به دنیا بیاید، زیرا مانند دریا گنجینه‌های با ارزشی دارد که سزاوار است در آن مرجان‌های زیبا پیدا شود.
رسد ناف از تذلل بر زمین غضبای گردونرا
نهند از هودج تمکین او بر کوه کوهانش
هوش مصنوعی: به خاطر تواضع و فروتنی، به اوج موفقیت می‌رسد و به این ترتیب اختیار و قدرت او در واقعیت بر تخت قدرت قرار می‌گیرد.
زمین افتاده زان بر پا که آید مهد تمکینش
فلک سر گشته زان بر سرکه گردد سایه گردانش
هوش مصنوعی: زمین به خاطر قدرت و عظمتش بر پا ایستاده است و آسمان نیز به خاطر او مغلوب شده و به دور او می‌چرخد. این وضعیت نشان‌دهنده‌ی تسلط و احترام کائنات به جایگاه رفیع اوست.
خروشان بحر گوهر زای از بیم کف رادش
چو بیماری که امید بقا نبود ز هجرانش
هوش مصنوعی: آب دریا که مروارید می‌سازد، از ترس کفش در تلاطم است، مانند بیماری که امیدی به زندگی ندارد و از دوری محبوبش رنج می‌برد.
اگر یاران خون از پی نبارد ابر شمشیرش
بسوزد کشت کیهان یکسر از برق درخشانش
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که اگر دوستان و همراهان در تلاش و کوشش خود ثابت قدم نباشند و از همت و عزم خود دست بردارند، سرانجام به جای موفقیت، تنها آتش و ویرانی به بار خواهند آورد. در واقع، اگر نیروی هیجان و اراده قوی وجود نداشته باشد، تأثیرات منفی و خطرناک پدیدار خواهد شد و همه چیز تحت تأثیر این سهل‌انگاری قرار خواهد گرفت.
فروغ نور پیغمبر عیان از جبهه پاکش
شکوه سطوت حیدر نهان در جیب خفتانش
هوش مصنوعی: نور پیغمبر به وضوح از چهره پاک او ظاهر است و عظمت و قدرت حضرت علی در وجود او پنهان است.
اگر با دست جبریل آفرین دامن بر افشاند
کشد یک آسمان افرشته سر از طرف وامانش
هوش مصنوعی: اگر دست جبریل به دامن آفرینش بیفتد، یک آسمان فرشته از جانب او بیرون خواهد آمد.