بخش ۱۵ - آمدن اهلبیت به مصرع شهدا و زبان حال از قول جناب زینب به حضرت سیدالشهداء
چون گرفتند ره کوی شهادت در پیش
زمرۀ خیل اسیران به هزاران تشویش
هر یکی نعش شهیدی به بر آورد چو جان
کرد با همدم خود شرح پریشانی خویش
زان میان زینب دلسوخته با ناله و زار
از ستمکاری آن طایفۀ کافرکیش
روی بر پای برادر بنهاد از سر شوق
گفت کی سینۀ مجروح مرا مرهم ریش
به چه عضو تو زنم بوسه نداند چه کند
بر سر سفرۀ سلطان چو نشنید درویش
این تویی با من و غوغای رقیبان از پس
وین منم بی تو گرفته ره صحرا در پیش
تو سفر کردی و در کار دلآزاری من
آسمان تیر جفا پاک بپرداخت ز کیش
هجر با صبر من آن کرد که بادی به غبار
خصم با جان من آن کرد که سیلی به حشیش
تو و من بعد نگهداری این قوم عزیز
من و من بعد پرستاری این جمع پریش
چارۀ هجر شکیب است و لیکن چه کنم
که بود درد فراق توام از حوصله پیش
بخش ۱۴ - از قول حضرت سکینه سلام الله علیها با ذو الجناح: لیک پیِ اسب چرا بیرخ شاه آمدهایبخش ۱۶ - ایضا: برادر بیتو در چشمم جهان تنگست مینالم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون گرفتند ره کوی شهادت در پیش
زمرۀ خیل اسیران به هزاران تشویش
هوش مصنوعی: زمانی که مسیر شهادت را در پیش گرفتند و در میان گروهی از اسیران قرار گرفتند، هزاران نگرانی و اضطراب داشتند.
هر یکی نعش شهیدی به بر آورد چو جان
کرد با همدم خود شرح پریشانی خویش
هوش مصنوعی: هر کس که در سوگ یکی از شهیدان نشسته است، مانند این است که با او درد و رنجهایش را در میان میگذارد و از حال خود و غمهایش صحبت میکند.
زان میان زینب دلسوخته با ناله و زار
از ستمکاری آن طایفۀ کافرکیش
هوش مصنوعی: در آن دوران، زینب با دل شکسته و نالهای دردناک از ظلم و ستم آن قوم بیایمان شکایت میکرد.
روی بر پای برادر بنهاد از سر شوق
گفت کی سینۀ مجروح مرا مرهم ریش
هوش مصنوعی: برادرش را از سر شوق در آغوش گرفت و گفت: "چه زمانی زخمهای دلم را درمان میکنی؟"
به چه عضو تو زنم بوسه نداند چه کند
بر سر سفرۀ سلطان چو نشنید درویش
هوش مصنوعی: به کدامیک از اعضای تو بوسه بزنم که نپسندد و نداند این کار چه معنایی دارد؟ مثل درویشی که نمیداند بر سر سفرهی سلطان چه باید کرد.
این تویی با من و غوغای رقیبان از پس
وین منم بی تو گرفته ره صحرا در پیش
هوش مصنوعی: این تو هستی که در کنار من هستی و در پس رقیبان دردسرهایی دارد، و من هم بدون تو در پی راهی به صحرا هستم.
تو سفر کردی و در کار دلآزاری من
آسمان تیر جفا پاک بپرداخت ز کیش
هوش مصنوعی: تو سفر کردی و به دل من آسیب زدی، و آسمان که نماد مصیبت و سختی است، بیفرجام بر دل من بارید.
هجر با صبر من آن کرد که بادی به غبار
خصم با جان من آن کرد که سیلی به حشیش
هوش مصنوعی: فراق و دوری با صبر من چنان کرد که گویی بادی، غباری که بر دشمن نشسته بود را به جان من آورد، مثل اینکه سیلی به علفها زده باشد.
تو و من بعد نگهداری این قوم عزیز
من و من بعد پرستاری این جمع پریش
هوش مصنوعی: تو و من پس از اینکه از این مردم عزیز مراقبت کردیم، و بعد از اینکه از این جمع بینظم پرستاری کنیم.
چارۀ هجر شکیب است و لیکن چه کنم
که بود درد فراق توام از حوصله پیش
هوش مصنوعی: درد فقدان و جدایی تو چنان عمیق است که حتی صبر و تحمل هم نمیتواند به من کمک کند.