گنجور

شمارهٔ ۵۸

نظرم دوش بدیدار مهی زیبا بود
شب تاریک مرا روز جهان آرا بود
حالتی بود مرا دمبدم از جذبۀ شوق
که اثر هیچ نبود از من و او تنها بود
متحیر بجمالش که چه صورت پرداخت
قلم صنع که صورتگر این دیبا بود
پای تا سر همه با چشم تامل میرفت
ارغوان و سمن و نسترن و مینا بود
علم الله که بجز قامت طوبای بهشت
هر چه گویم قدموزونش از آن بالا بود
آنچه از گلشن رضوان بحکایت گویند
همه در آئینه صورت او پیدا بود
او چو دریا بتموج هم از جنبش و ناز
مردم دیدۀ من ماهی آندریا بود
لب و رویش ز عرق باده بمینا میکرد
او مرا ساقی گل پیکر و مه سیما بود
خوشه چین نظر از روش بدامن میبرد
بار نسرین و گل و لاله که در صحرا بود
همه من بودم و پروانه و شمع رخ او
شهد الله که اگر باز دلی با ما بود
نیّر آن باغ ارم بود که من میدیدم
یا بهشتی که مرا لب بلب حورا بود

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نظرم دوش بدیدار مهی زیبا بود
شب تاریک مرا روز جهان آرا بود
هوش مصنوعی: شب گذشته، دیدار معشوقه‌ی زیبایم در تاریکی شب برایم مانند روز روشن و دل‌انگیز بود.
حالتی بود مرا دمبدم از جذبۀ شوق
که اثر هیچ نبود از من و او تنها بود
هوش مصنوعی: مدام احساس شوق و علاقه‌ای در من وجود داشت که باعث می‌شد هیچ چیز از من و او باقی نماند و فقط آن حالت خاص وجود داشت.
متحیر بجمالش که چه صورت پرداخت
قلم صنع که صورتگر این دیبا بود
هوش مصنوعی: شگفت‌زده‌ام از زیبایی‌اش که چگونه قلم هنر، چنین چهره‌ای را ترسیم کرده است؛ و این هنرپرداز، خود سازنده‌ی این لباس زیباست.
پای تا سر همه با چشم تامل میرفت
ارغوان و سمن و نسترن و مینا بود
هوش مصنوعی: همه وجودش را با دقت و توجه به گل‌ها و رنگ‌ها می‌نگریست؛ گل‌های ارغوانی، سمن، نسترن و مینا او را مجذوب خود کرده بودند.
علم الله که بجز قامت طوبای بهشت
هر چه گویم قدموزونش از آن بالا بود
هوش مصنوعی: دانش خداوند به من اجازه نمی‌دهد که جز از زیبایی و قامت درخت طوبای بهشت چیزی بگویم، زیرا هر چه دیگری بگویم در مقایسه با آن زیبایی، ناچیز و بی‌مقدار است.
آنچه از گلشن رضوان بحکایت گویند
همه در آئینه صورت او پیدا بود
هوش مصنوعی: هر آنچه که درباره باغ بهشت گفته می‌شود، در چهره او به وضوح دیده می‌شود.
او چو دریا بتموج هم از جنبش و ناز
مردم دیدۀ من ماهی آندریا بود
هوش مصنوعی: او مانند دریا در حال موج‌زنی است و از حرکت و ناز کردن مردم، در چشم من مانند یک ماهی در دریا به نظر می‌رسد.
لب و رویش ز عرق باده بمینا میکرد
او مرا ساقی گل پیکر و مه سیما بود
هوش مصنوعی: لب و روی او به خاطر باده، درخشان و زیبا شده بود. او برای من مانند ساقی بود که با چهره‌ای گلگون و زیبایی همچون ماه، مرا نوازش می‌کرد.
خوشه چین نظر از روش بدامن میبرد
بار نسرین و گل و لاله که در صحرا بود
هوش مصنوعی: خوشه‌چین در حال برداشت میوه‌ها و گل‌هاست و از دامنش، بارهایی از نسرین، گل و لاله که در دشت و صحرا وجود دارد، می‌برد.
همه من بودم و پروانه و شمع رخ او
شهد الله که اگر باز دلی با ما بود
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر اشاره دارد به تجربه‌ای عمیق و احساسی که بین خود، پروانه و شمع وجود دارد. او به وجود زیبایی و جذابیتی اشاره می‌کند که شمع به خاطر حضور رخ محبوبش ایجاد کرده و این رابطه برایش معنای خاصی دارد. اگر کسی دلش هنوز با آنها بود، به طرز خاصی به این زیبایی و حال و هوا نزدیک می‌شد.
نیّر آن باغ ارم بود که من میدیدم
یا بهشتی که مرا لب بلب حورا بود
هوش مصنوعی: آن باغ ارم یا بهشت را که من می‌دیدم، نوری درخشان و زیبا داشت، گویی در کنار حورهای بهشتی بودم.