گنجور

شمارهٔ ۵۶

یاد موی توام از دیده به در می‌نرود
خط محویست که از روی قمر می‌نرود
آنکه گوید به سر آرم هوس زلف دراز
ما هم این تجربه کردیم به سر می‌نرود
صدق پیش آر که دایم نرود عشوه به کار
اگر این بار رود بار دگر می‌نرود
منعم از گریه مفرمای ز دنباله دل
داغ مرگ پسر از چشم پدر می‌نرود
طعن مردم ز من و زلف تو در دست رقیب
میرم این داغ هنوزم ز جگر می‌نرود
سر هر راه که گیرم ز پی شکوه به عمد
ره بگرداند و زین راه گذر می‌نرود
خونبهایی ز لبت ده به شهیدان باری
این همه خون قتیلان به هدر می‌نرود
عشق را می‌نرود آب به یک جو با عقل
مثل است این به زمین میخ دو سر می‌نرود
دیده می‌دوزم و تیر تو ز دل در گذر است
چه کنم کار ز پیشم به سپر می‌نرود
شانه کوته کن از آن زلف که خون شد دل من
هرگز این دست‌درازی ز نظر می‌نرود
دل عشاق به دست آر که از جور رقیب
خون دل نیست که از دیده به بر می‌نرود
نگسلد دست دل خسته ز موی کمرت
کوه اگر می‌رود از جای دگر می‌نرود
بس نه من خواجه حدیث لب او می‌گویم
موضعی نیست که این بار شکر می‌نرود
واعظان گویدم از مهر علی دل بردار
در من این عیب قدیمست به در می‌نرود
نیرّا همت از او جو که کرم‌داران را
هیچ خواهنده تهیدست ز در می‌نرود

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یاد موی توام از دیده به در می‌نرود
خط محویست که از روی قمر می‌نرود
هوش مصنوعی: یاد موی تو از ذهنم نمی‌رود، مثل خطی که از چهره ماه محو نمی‌شود.
آنکه گوید به سر آرم هوس زلف دراز
ما هم این تجربه کردیم به سر می‌نرود
هوش مصنوعی: کسی که می‌گوید دلتنگی و آرزوی عشق با مویی بلند را از سر می‌گذرانم، ما هم این را تجربه کرده‌ایم و می‌دانیم که این دلتنگی به آسانی نمی‌رود و همچنان باقی می‌ماند.
صدق پیش آر که دایم نرود عشوه به کار
اگر این بار رود بار دگر می‌نرود
هوش مصنوعی: صداقت خود را پیش بگذار، زیرا اگر عشق به تو جلب نشود، ممکن است دیگر فرصتی برای جلب توجه نداشته باشی. اگر این بار موفق نشوی، احتمال اینکه دوباره همه چیز به همان شکل تحول یابد وجود ندارد.
منعم از گریه مفرمای ز دنباله دل
داغ مرگ پسر از چشم پدر می‌نرود
هوش مصنوعی: از گریه و درد قلب پدر بر اثر مرگ پسرش جلوگیری نکن، زیرا این غم همواره در دل او باقی می‌ماند و نمی‌تواند آن را فراموش کند.
طعن مردم ز من و زلف تو در دست رقیب
میرم این داغ هنوزم ز جگر می‌نرود
هوش مصنوعی: انتقادهای مردم درباره من و موهای تو زیر نظر رقیب است. این زخم هنوز هم از دل من نمی‌رود.
سر هر راه که گیرم ز پی شکوه به عمد
ره بگرداند و زین راه گذر می‌نرود
هوش مصنوعی: هر زمانی که بخواهم در مسیر رسیدن به موفقیت قدم بردارم، به طور عمدی مسیر را تغییر می‌دهد و از این راه، هیچ‌کس عبور نمی‌کند.
خونبهایی ز لبت ده به شهیدان باری
این همه خون قتیلان به هدر می‌نرود
هوش مصنوعی: از لبانت سوگند و حمایتی به شهیدان بده، زیرا این همه خون‌هایی که در راه عدالت ریخته شده به هدر نخواهد رفت.
عشق را می‌نرود آب به یک جو با عقل
مثل است این به زمین میخ دو سر می‌نرود
هوش مصنوعی: عشق نمی‌تواند به سادگی با عقل و منطق محدود شود؛ مانند میخی که در زمین محکم شده و نمی‌تواند از جا در برود. عشق به ماهیت و قدرت خود ادامه می‌دهد و نمی‌توان آن را با اندیشه‌های منطقی از بین برد.
دیده می‌دوزم و تیر تو ز دل در گذر است
چه کنم کار ز پیشم به سپر می‌نرود
هوش مصنوعی: من چشم‌هایم را بسته‌ام و تیر عشق تو از دل می‌گذرد. چه باید بکنم که کارم به سامان نمی‌رسد و نمی‌توانم از خودم دفاع کنم.
شانه کوته کن از آن زلف که خون شد دل من
هرگز این دست‌درازی ز نظر می‌نرود
هوش مصنوعی: شانه‌ات را از آن موها که دل من را خون کرد کوتاه کن، زیرا این وسوسه از چشمم دور نمی‌شود.
دل عشاق به دست آر که از جور رقیب
خون دل نیست که از دیده به بر می‌نرود
هوش مصنوعی: دل عاشقان را به دست گیر، زیرا از ظلم رقیب، درد و رنجی وجود دارد که از چشم‌ها بیرون نمی‌رود.
نگسلد دست دل خسته ز موی کمرت
کوه اگر می‌رود از جای دگر می‌نرود
هوش مصنوعی: دست دل خسته هرگز از موهای تو جدا نمی‌شود، حتی اگر کوه‌ها از جایشان حرکت کنند، دل همچنان نمی‌رود.
بس نه من خواجه حدیث لب او می‌گویم
موضعی نیست که این بار شکر می‌نرود
هوش مصنوعی: من دیگر از لب او داستان نمی‌گویم، زیرا جایی نیست که این بار شیرینی و شکر برود و ناپدید شود.
واعظان گویدم از مهر علی دل بردار
در من این عیب قدیمست به در می‌نرود
هوش مصنوعی: واعظان می‌گویند که باید از مهر و محبت علی دل بکنی، اما این عیب قدیمی من است که قلبم از عشق علی جدا نمی‌شود.
نیرّا همت از او جو که کرم‌داران را
هیچ خواهنده تهیدست ز در می‌نرود
هوش مصنوعی: به دنبال انگیزه و تلاش از او باش، زیرا هیچ کسی که نیازمند و بی‌چیز است، از درب کرم‌داران (سخاوتمندان) بیرون نمی‌رود.