گنجور

شمارهٔ ۵۳

رنجه مباش از دل از تو در گله باشد
مرغ گرفتار تنگ حوصله باشد
یکسره دل خون شود ز دیده بریزد
به که گرفتار یار ده دله باشد
از تو نرنجم گرم ز بوسه کشی سر
کشمکشی رسم هر معامله باشد
خال بزلفش چنان خزیده که گوئی
دزد شبی در کمین قافله باشد
سهل بود در قفا ملامت دشمن
چون نظر دوست در مقابله باشد
تنگ شکر بشکند ترانه نیرّ
گر لب شیرین دلبرش صله باشد

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رنجه مباش از دل از تو در گله باشد
مرغ گرفتار تنگ حوصله باشد
هوش مصنوعی: از دل خود ناراحت نباش، زیرا وقتی تو غمگین هستی، مانند پرنده‌ای هستی که در قفس گیر کرده و محدود شده است.
یکسره دل خون شود ز دیده بریزد
به که گرفتار یار ده دله باشد
هوش مصنوعی: دل به شدت غمگین و آکنده از درد می‌شود و اشک‌ها از چشمان می‌ریزد، اما به چه کسی می‌توان دل بست که در دام عشق گرفتار شده است؟
از تو نرنجم گرم ز بوسه کشی سر
کشمکشی رسم هر معامله باشد
هوش مصنوعی: من از تو ناراحت نمی‌شوم، حتی اگر در بوسه‌ای که می‌زنی تنشی وجود داشته باشد، چون این نوع رفتارها جزو عادت‌های هر معامله‌ای است.
خال بزلفش چنان خزیده که گوئی
دزد شبی در کمین قافله باشد
هوش مصنوعی: خال موهای او آن‌قدر به زیبایی و طمانینه نشسته که انگار دزد شبانه‌ای است که در کمین کاروانی نشسته و منتظر فرصتی است.
سهل بود در قفا ملامت دشمن
چون نظر دوست در مقابله باشد
هوش مصنوعی: اگر نگاه دوست روبه‌رو باشد، ملامت دشمن در پشت سر بی‌اهمیت می‌شود.
تنگ شکر بشکند ترانه نیرّ
گر لب شیرین دلبرش صله باشد
هوش مصنوعی: وقتی شکر به تنگی بیفتد، طعم ترانه‌ای که شیرینی‌اش را نشان می‌دهد، شکسته می‌شود. اما اگر لب‌های معشوقی شیرین باشد، این همه رنج و تلخی را جبران می‌کند.