گنجور

شمارهٔ ۴۸

همچو نی وصل تو هر دم که مرا یاد آید
تا نفس هست دل از درد بفریاد آید
همه عشاق ز بیداد بتان داد کشند
من همه داد کشم تا ز تو بیدار آید
ناز صیاد دلا چونتو بسی کشته بدام
تو همه ناله کن و باش که صیاد آید
بس غریب است که گردیش بدامن نرسد
اینهمه خانه که از زلف تو بر باد آید
دل که چندی شده و بران ز تبه کاری عمر
چشم دارم که بدست غمت آباد آید
من سر زلف تو گردم که کشد در سبدم
گرچه هر شده که گردد بسر آزاد آید
آنچه آید بسر من ز لب شیرینت
کوه بر سر کشد ار بر سر فرهاد آید
چه فتاده است در آنگو که همه عالم از او
با غم و درد رود گر همه دلشاد آید
مگرم روی جنونست که هر سونگرم
همه در چشم خیال تو پریزاد آید
برنگشتی فلک از کاوش آهم ز جفا
باش کز پی حشم ناله بامداد آید
غمت اربا دل من ناز فروشد چه عجب
نوعروسی است که بر حجلۀ داماد آید
پی در آبست خیال قدش از جانرود
نیر از دیدۀ همه گو شط بغداد آید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همچو نی وصل تو هر دم که مرا یاد آید
تا نفس هست دل از درد بفریاد آید
هوش مصنوعی: هر زمانی که یاد تو به سراغم می‌آید، مانند نیی که در فراق تو می‌نالد، قلبم از درد تو به فریاد می‌آید تا زمانی که نفس دارم.
همه عشاق ز بیداد بتان داد کشند
من همه داد کشم تا ز تو بیدار آید
هوش مصنوعی: همه عاشقان به خاطر ظلم و ستمی که از طرف معشوقانشان می‌بینند، شکایت و ناله می‌کنند. اما من تنها به خاطر تو فریاد می‌زنم تا تو از خواب غفلت بیدار شوی.
ناز صیاد دلا چونتو بسی کشته بدام
تو همه ناله کن و باش که صیاد آید
هوش مصنوعی: دلبر زیبای من، ناز و دلربایی‌های تو باعث شده که بسیاری از عاشقان به دام عشق تو گرفتار شوند. همه در حال ناله و آرزو هستند که رسیدن صیاد (عاشق) به تو، نزدیک‌تر شود.
بس غریب است که گردیش بدامن نرسد
اینهمه خانه که از زلف تو بر باد آید
هوش مصنوعی: خیلی عجیب است که این همه خانه‌ای که بر اثر زلف تو ویران می‌شود، گرد خوشبختی به دامان کسی نمی‌رسد.
دل که چندی شده و بران ز تبه کاری عمر
چشم دارم که بدست غمت آباد آید
هوش مصنوعی: دل من مدتی است که به خاطر نابسامانی‌های زندگی در تنگناست و امیدوارم که با غم تو، به آرامش و سرسبزی برسد.
من سر زلف تو گردم که کشد در سبدم
گرچه هر شده که گردد بسر آزاد آید
هوش مصنوعی: من در دایره زلف تو می‌چرخم که تو را به دلم بپذیرم، هرچند هرچه بر سرم بیاید، در نهایت آزاد خواهم شد.
آنچه آید بسر من ز لب شیرینت
کوه بر سر کشد ار بر سر فرهاد آید
هوش مصنوعی: هر چه که از لب شیرین تو به من برسد، می‌تواند کوه‌ها را جابجا کند، حتی اگر بر سر فرهاد بیفتد.
چه فتاده است در آنگو که همه عالم از او
با غم و درد رود گر همه دلشاد آید
هوش مصنوعی: چه ocurrió en آن دنیا که همه موجودات از غم و درد رنج می‌برند، حتی اگر دیگران خوشحال به نظر برسند؟
مگرم روی جنونست که هر سونگرم
همه در چشم خیال تو پریزاد آید
هوش مصنوعی: آیا این عشق دیوانه‌کننده است که در هر گوشه‌ای، هر لحظه، تصویر تو را مانند موجودی افسانه‌ای در ذهنم می‌سازد؟
برنگشتی فلک از کاوش آهم ز جفا
باش کز پی حشم ناله بامداد آید
هوش مصنوعی: به دلیل سختی‌های زندگی و مشکلاتی که به من می‌رسد، خداوند به من توجه نمی‌کند. اما با این حال، این درد و ناله من در صبحگاه نداهایی به گوش می‌رسد که نشان‌دهنده‌ی دلسوزی و همدلی دیگران است.
غمت اربا دل من ناز فروشد چه عجب
نوعروسی است که بر حجلۀ داماد آید
هوش مصنوعی: غم تو، دل نازک من را پاره پاره می‌کند. چه جای تعجبی دارد که مانند نوعروسی که به خانه داماد می‌آید، به دل من هم سر بزنی.
پی در آبست خیال قدش از جانرود
نیر از دیدۀ همه گو شط بغداد آید
هوش مصنوعی: در دل آب، سایه‌ی زیبای او مانند نهر جانرود خودنمایی می‌کند و از دید همه این‌چنین جلوه‌گر می‌شود که گویی شط بغداد در حال آمدن است.