گنجور

شمارهٔ ۴۷

سرخوشانی که شراب لب مستانه زدند
سنک بر جام و خم و ساغر و پیمانه زدند
خسرو حسن تو تا نرگس مستانه گشود
کوس تعطیل ببام در میخانه زدند
پرده بردار ز رخ تا همه اقرار دهند
رقم قصۀ یوسف نه بافسانه زدند
دل سودائی من سلسلۀ عقل گسیخت
از سر موی توام بند حکیمانه زدند
خرمن مشک سیه بود که میرفت بباد
بامدادان که سر زلف ترا شانه زدند
آفت شیشۀ حسن تو پریچهره مباد
کودکان اینهمه گر سنگ بدیوانه زدند
زاهد و دانۀ تسبیح و من وخال نگار
چکنم دام مرا بر سر ایندانه زدند
آشنا آیدم ایمرغ حزین نالۀ تو
مطربان طرب آئین ره بیگانه زدند
بلبلان بیخبرند از اثر آتش عشق
بس همین قرعه بنام من پروانه زدند
سر ما و قدم دوست گرابنای ملوک
تکیه بر بالش تمکین ملوکانه زدند
دلم از خطّ تبر ز بزنهار آمد
نیرا خیمۀ مابین که بویرانه زدند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرخوشانی که شراب لب مستانه زدند
سنک بر جام و خم و ساغر و پیمانه زدند
هوش مصنوعی: افرادی که خوشحال و شاداب بودند، با نوشیدن شراب لب‌های خود را شاد کردند و بر روی جام‌ها، خم‌ها و پیمانه‌ها ضربه زدند.
خسرو حسن تو تا نرگس مستانه گشود
کوس تعطیل ببام در میخانه زدند
هوش مصنوعی: خسرو حسن تو، زمانی که نرگس زیبایش را با نگاهی مست و شگفت‌انگیز باز کرد، صدای خوش غنای زندگی در بالای میخانه به گوش رسید.
پرده بردار ز رخ تا همه اقرار دهند
رقم قصۀ یوسف نه بافسانه زدند
هوش مصنوعی: چهره‌ات را نمایان کن تا همه متوجه شوند که داستان یوسف نه داستانی خیالی، بلکه حقیقتی واقعی است.
دل سودائی من سلسلۀ عقل گسیخت
از سر موی توام بند حکیمانه زدند
هوش مصنوعی: دل آشفته و دیوانه‌ام، زنجیره عقل را از سر تو بریدند و به موی تو به‌طور حکیمانه‌ای بند زدند.
خرمن مشک سیه بود که میرفت بباد
بامدادان که سر زلف ترا شانه زدند
هوش مصنوعی: خرمن مشک تیره‌ای بود که در صبح زود با باد می‌رفت، زمانی که موهای تو را شانه زدند.
آفت شیشۀ حسن تو پریچهره مباد
کودکان اینهمه گر سنگ بدیوانه زدند
هوش مصنوعی: تنهایی و غمگینی که بر دل کودکان می‌نشیند، نباید بر زیبایی تو آسیب بزند و باعث زشتی شود. اگرچه آن‌ها سنگ به دیوانگان می‌زنند، ولی نباید این موضوع زیبایی و لطافت چهره‌ات را تحت تأثیر قرار دهد.
زاهد و دانۀ تسبیح و من وخال نگار
چکنم دام مرا بر سر ایندانه زدند
هوش مصنوعی: زاهد و دانه‌های تسبیح و من و نقش زیبای تو، چه کنم؟ دام‌هایی که مرا درگیر کرده، بر سر این دانه‌ها قرار داده‌اند.
آشنا آیدم ایمرغ حزین نالۀ تو
مطربان طرب آئین ره بیگانه زدند
هوش مصنوعی: ای دوست، صدای غم‌انگیز تو برایم آشناست، مانند ناله‌ای که مطربان در جشن و نشاط سر می‌دهند، اما غم من به من یادآوری می‌کند که راهی بیگانه را در پیش گرفته‌ام.
بلبلان بیخبرند از اثر آتش عشق
بس همین قرعه بنام من پروانه زدند
هوش مصنوعی: پرندگان بی‌خبر از تأثیر شعله‌های عشق هستند و فقط به این دلیل است که سرنوشتشان به نام من، پروانه، رقم خورده است.
سر ما و قدم دوست گرابنای ملوک
تکیه بر بالش تمکین ملوکانه زدند
هوش مصنوعی: سر ما و قدم دوست، در کنار هم قرار گرفته و همچون ملوک نشسته‌اند. آنان بر روی بالشی از احترام و تمکین، آرام گرفته‌اند.
دلم از خطّ تبر ز بزنهار آمد
نیرا خیمۀ مابین که بویرانه زدند
هوش مصنوعی: دل من از شدت ضربه‌هایی که خورده، به تنگ آمده است؛ زیرا دشمنان، خیمه‌گاه ما را به ویرانی کشیده‌اند.