گنجور

شمارهٔ ۴۳

مگو جان بی سبب بر گردن از مویت رسن دارد
دلی گم کرده امیدی بر آن چاه ذقن دارد
سرآمد عمر دل در چین زلفش همچنان باقی
غریب آری بشهری گر رود دل در وطن دارد
یمین الله بر این گر تن دهد پیراهن نازش
توان گفتن که صد یوسف درون پیرهن دارد
گر از من سرگران دارد نگار گلرخم شاید
ز سوی زلف پرچین نسبتی با نسترن دارد
بناز ای کوه غم کز تیشه آهم سمر گشتی
که اینصیت و صدا را بیستون از کوهکن دارد
ندارد شهر سنگی در خور دیوانه عشقش
بطفلان گو دل شیدا سر دشت و دمن دارد
نه مرداست آنکه از دست غمت چون پیرزن نالد
که گر زخمی بدل دارد زشست تیر زن دارد
قدشرا باغبان گر نارون گفتم مرنج از من
که منتها بر این گر سرنهد بر نارون دارد
الا ای شوخ فرزانه مزن آنموی را شانه
که صد زنجیر دیوانه بهرچین و شکن دارد
دلا بکر سخن در گور کن کاینچارگان مادر
زنو زادن سترون گشت و هفت آباء عنن دارد
چو ققنس سوزد ار بر خود عجب نبود بسی نیر
وزین الحان گوناگون که در دل طبع من دارد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مگو جان بی سبب بر گردن از مویت رسن دارد
دلی گم کرده امیدی بر آن چاه ذقن دارد
هوش مصنوعی: نگو که جان بی‌دلیل به گردن توست، چون موی تو همچون ریسمان یخدان را در بر گرفته است. دلی که امیدش را گم کرده، بر چاهی که در چانه‌ات است، تکیه دارد.
سرآمد عمر دل در چین زلفش همچنان باقی
غریب آری بشهری گر رود دل در وطن دارد
هوش مصنوعی: عمر دل به پایان رسیده، اما هنوز عشق او در چهره‌اش باقی مانده است. حتی اگر دل به شهر دیگری برود، همچنان به وطن خود وابسته است.
یمین الله بر این گر تن دهد پیراهن نازش
توان گفتن که صد یوسف درون پیرهن دارد
هوش مصنوعی: اگر یمین الله (دست راست خداوند) به این انسان اجازه دهد که پیراهن زیبایی بپوشد، می‌توان گفت که او صد یوسف را در این پیراهن دارد.
گر از من سرگران دارد نگار گلرخم شاید
ز سوی زلف پرچین نسبتی با نسترن دارد
هوش مصنوعی: اگر محبوب من از من ناراحت است، شاید به خاطر زیبایی و طراوت چهره‌اش باشد که ارتباطی با نسترن (گلی زیبا) دارد.
بناز ای کوه غم کز تیشه آهم سمر گشتی
که اینصیت و صدا را بیستون از کوهکن دارد
هوش مصنوعی: ای کوه غم، تو زیبایی را به خاطر دلخراش آهم به دست آوردی، چرا که این صدا و نوا تنها از کوه‌کن بیستون می‌آید.
ندارد شهر سنگی در خور دیوانه عشقش
بطفلان گو دل شیدا سر دشت و دمن دارد
هوش مصنوعی: در این شهر سنگی، جایی برای عاشق دیوانه وجود ندارد. اما به فرزندان بگو که دل شیدا، خوشبختانه در دشت و طبیعت آزادی دارد.
نه مرداست آنکه از دست غمت چون پیرزن نالد
که گر زخمی بدل دارد زشست تیر زن دارد
هوش مصنوعی: آنکه از شدت غمت مانند یک زن پیر زاری و ناله می‌کند، مرد واقعی نیست؛ زیرا مرد باید در برابر درد و زخم‌ها استقامت داشته باشد و از آن‌ها نترسد.
قدشرا باغبان گر نارون گفتم مرنج از من
که منتها بر این گر سرنهد بر نارون دارد
هوش مصنوعی: اگر من به تو بگویم که قد تو به عنوان یک باغبان شبیه درخت نارون است، نگران نشو؛ چون اگر بر این درخت سایه بیندازی، حس زیبایی دارد و هنوز هم به درخت نارون مربوط می‌شود.
الا ای شوخ فرزانه مزن آنموی را شانه
که صد زنجیر دیوانه بهرچین و شکن دارد
هوش مصنوعی: ای شوخ و باهوش، لطفاً به موهای من دست نزن. زیرا این موها، مانند زنجیرهایی هستند که دیوانه‌وار درهم تنیده و گیر کرده‌اند.
دلا بکر سخن در گور کن کاینچارگان مادر
زنو زادن سترون گشت و هفت آباء عنن دارد
هوش مصنوعی: ای دل، در دل خود رازی نهفته کن، زیرا این دنیا پر از بی‌ثمری و ناتوانی است. نسل‌های زیادی از ناتوانان به دنیا آمده‌اند و این وضعیت ادامه دارد.
چو ققنس سوزد ار بر خود عجب نبود بسی نیر
وزین الحان گوناگون که در دل طبع من دارد
هوش مصنوعی: اگر ققنوس بر خود بسوزد، جای تعجب نیست، زیرا بسیار نیرومند است و در درونش نغمات و روحیات گوناگونی وجود دارد.