گنجور

شمارهٔ ۳۲

ما را بدر میکده دادند اقامت
ای زهد ریائی بروی رو به سلامت
با نرگس جادو بدر صومعه بگذر
تا پیر خرابات نه لافد ز کرامت
از کشمکش زلف درازت چه سرایم
کاین قصه بپایان نرسد تا بقیامت
فرهاد بخواب ار لب شیرین تو بیند
با تیشه ناخن بکند کوه ملامت
تابوت نشان گم نکند کو بمزارم
از سنگ ملامت بگمارند ملامت
فردای قیامت که سر از خاک برآرم
آه ار نبود بر سرم آنسایه قامت
من ربح و خسارت بدرستی نشناسم
بوسی ده و جانی ببر از من بغرامت
ای مردمک دیده من جای تو خالی
کز هجر تو در دیده نماند اشک ملامت
گفتی هوس عشق بتان مایه سوداست
ای مایه سودا سر زلف تو سلامت
نیّر خط مقیاس ز ابروی بتان گیر
تا کج ننهی قبله محراب امامت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما را بدر میکده دادند اقامت
ای زهد ریائی بروی رو به سلامت
هوش مصنوعی: به ما در میخانه اجازه اقامت داده‌اند، ای زهد ظاهری، برو که راهت به سلامت باشد.
با نرگس جادو بدر صومعه بگذر
تا پیر خرابات نه لافد ز کرامت
هوش مصنوعی: با زیبایی و طراوت گل نرگس به کشتن نرگس و دلبری خود در دل تاریکی و انزوا، به راحتی عبور کن. به کسی که در میخانه و خرابات زندگیش را سپری کرده و از کرامت و بزرگی خود سخن نمی‌گوید، توجهی نکن.
از کشمکش زلف درازت چه سرایم
کاین قصه بپایان نرسد تا بقیامت
هوش مصنوعی: در مورد زلف‌های زیبای تو چه بگویم؟ زیرا این داستان هیچ‌گاه به پایان نخواهد رسید و تا همیشه ادامه دارد.
فرهاد بخواب ار لب شیرین تو بیند
با تیشه ناخن بکند کوه ملامت
هوش مصنوعی: فرهاد اگر در خواب لب شیرین تو را ببیند، با تیشه‌ای که در دست دارد، مجدداً کوه را شکاف خواهد داد و به خود ملامت خواهد کرد.
تابوت نشان گم نکند کو بمزارم
از سنگ ملامت بگمارند ملامت
هوش مصنوعی: تابوت نمی‌تواند نشانه مرا گم کند، چون بر روی قبرم سنگ ملامت گذاشته‌اند که یادآور حالم باشد.
فردای قیامت که سر از خاک برآرم
آه ار نبود بر سرم آنسایه قامت
هوش مصنوعی: وقتی که از خاک بیرون می‌آیم، اگر آه و ناله‌ای نداشته باشم، سایه‌ای از قامت محبوبم بر سرم نخواهد بود.
من ربح و خسارت بدرستی نشناسم
بوسی ده و جانی ببر از من بغرامت
هوش مصنوعی: من سود و زیان را به طور دقیق نمی‌شناسم، اما دل و جانم را فدای عشق تو می‌کنم.
ای مردمک دیده من جای تو خالی
کز هجر تو در دیده نماند اشک ملامت
هوش مصنوعی: ای مردمک چشم من، جای تو خالی است، زیرا از دوری تو در چشمم حتی اشک ملامت باقی نمانده است.
گفتی هوس عشق بتان مایه سوداست
ای مایه سودا سر زلف تو سلامت
هوش مصنوعی: گفتی که عشق زیبایی‌ها سود و منفعتی دارد، اما من می‌گویم که سلامت و زیبایی موهای تو ارزشمندتر است.
نیّر خط مقیاس ز ابروی بتان گیر
تا کج ننهی قبله محراب امامت
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و تاثیرگذاری ابروهای می‌تواند اشاره کند. از شخصی خواسته می‌شود که با دقت و مهارت، زیبایی ابروها را مانند خطی که جهت و مقیاس را مشخص می‌کند، بگیرد. به این ترتیب، دقت در آنها نباید به گونه‌ای باشد که به سمت نادرستی یا کج‌راهی برود. در واقع، نمادسازی ابروها به عنوان محور و نقطه اتکای راهنما در زندگی و رهبری مطرح می‌شود.

حاشیه ها

1402/03/10 04:06
وحید فهندژ سعدی

این غزل را عالی جناب ابوالحسن اقبال آذر مشهور به اقبال السلطان در اجرایی خصوصی و در دستگاه همایون به استادی تمام خوانده اند. این اجرا را که مربوط به دهه چهل است می توان در کانال تلگرام استاد غلامحسین بیگجه خانی یافت که نشانی آن در انتهای متن آمده است.

اطلاعات اجرا: 

آواز: ابوالحسن اقبال آذر

تار: محمد حسین بیگجه خانی

دایره: محمود فرنام

قره نی: آکوپ سروش رکانیان

پیوند به وبگاه بیرونی