شمارهٔ ۳۰
آن نه زلفیست که پیچیده بدور ذقن است
چنبر لاله و نسرین و گل و یاسمن است
آن نه چشمست و نه ابرو و نه مژگان دراز
آفت جان و بلای سر و آزار تن است
بسر زلف تو سوگند که پیمان تو من
نشکنم گرچه سر زلف تو پیمان شکن است
دوش گفتا دهمت بوسه چو آید خط سبز
ای دریغا که سر وعده شب مرگ من است
بجز از عهد وفائی که ندارد بدوام
اندرین لب نتوان گفت که جای سخن است
یارب این قصه که با شاه بگوید که بشهر
هست شوخی که سراپا همه سحر است و فن است
فتنه کاشغر آشوب ختا شور تتار
شوخ چین آفت کشمیر و بلای ختن است
گوئی آن غبغب دلجوی ببالای سهی
کوی سیبی است که آویخته بر نارون است
دل ز زلفت بتغافل نشکیبد که غریب
رو بهر سو که کند باز دلش در وطن است
چکنم گر نکنم چاک گریبان فراق
شب تنهائیم آزادگی از پیرهن است
دل زبد عهدی این تازه جوانان بگرفت
بعد از اینم هوس صحبت پیری کهن است
دامن از صحبت نیر مکش ای خسرو حسن
سبب شهرت شیرین بجهان کوهکن است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن نه زلفیست که پیچیده بدور ذقن است
چنبر لاله و نسرین و گل و یاسمن است
هوش مصنوعی: آنچه که میبینی، زلف نیست که به دور چانه پیچیده شده باشد، بلکه همچون حلقههای گل است که از لاله، نسرین، گل و یاسمن تشکیل شده است.
آن نه چشمست و نه ابرو و نه مژگان دراز
آفت جان و بلای سر و آزار تن است
هوش مصنوعی: این توصیف به ویژگیهایی اشاره دارد که به ظاهر زیبایی میبخشند، اما در حقیقت میتوانند دردسرساز و مشکلآفرین باشند. در واقع، این عناصر ظاهری میتوانند بهجای زیبایی، موجب رنج و آزار شوند و به نوعی سلامت روان و جسم انسان را تهدید کنند.
بسر زلف تو سوگند که پیمان تو من
نشکنم گرچه سر زلف تو پیمان شکن است
هوش مصنوعی: به موهای تو سوگند که هرگز عهد و پیمانت را نقض نخواهم کرد، هرچند خود موهای تو نشاندهنده بیوفایی باشد.
دوش گفتا دهمت بوسه چو آید خط سبز
ای دریغا که سر وعده شب مرگ من است
هوش مصنوعی: دیروز گفت که وقتی خط سبز بیاید، تو را میبوسم، اما افسوس که سر وعده من شب مرگم است.
بجز از عهد وفائی که ندارد بدوام
اندرین لب نتوان گفت که جای سخن است
هوش مصنوعی: جز وفای به پیمان که استمرار ندارد، نمیتوان گفت که در این لب جایی برای سخن گفتن هست.
یارب این قصه که با شاه بگوید که بشهر
هست شوخی که سراپا همه سحر است و فن است
هوش مصنوعی: ای پروردگار، این داستان را برای شاه بگو که در شهر کسی وجود دارد که تمام وجودش پر از جادو و هنر است.
فتنه کاشغر آشوب ختا شور تتار
شوخ چین آفت کشمیر و بلای ختن است
هوش مصنوعی: آشفتگی و بینظمی در کاشغر، طغیانی در مرز چین، درگیریها و تباهی ناشی از شورشهای مغولان، مشکلاتی که بر سرزمین کشمیر آمده و مصیبتهایی که بر ختن حاکم است، هر کدام نشاندهندهی بحرانها و ناآرامیهای مختلفی در مناطق مختلف است.
گوئی آن غبغب دلجوی ببالای سهی
کوی سیبی است که آویخته بر نارون است
هوش مصنوعی: گویا آن چهره زیبا و دلبر، همچون سیبی سرخ و درخشان است که بر درخت نارون آویخته شده است.
دل ز زلفت بتغافل نشکیبد که غریب
رو بهر سو که کند باز دلش در وطن است
هوش مصنوعی: دل عاشق به زلف تو بیتوجه نمیتواند باشد، هرچند که در سفر و دوری از وطن باشد، قلبش همیشه به آنجا وابسته است.
چکنم گر نکنم چاک گریبان فراق
شب تنهائیم آزادگی از پیرهن است
هوش مصنوعی: اگر کاری نکنم، چطور میتوانم دردی را که به خاطر جدایی و تنهایی شبهایم دارم تحمل کنم؟ آزادی من از قید و بندهایی که بر تنم است ناشی میشود.
دل زبد عهدی این تازه جوانان بگرفت
بعد از اینم هوس صحبت پیری کهن است
هوش مصنوعی: دل به یادگار زمان جوانی این روزها گرفته شده است و اکنون اشتهای گفتوگو با پیران کهنهکار را دارد.
دامن از صحبت نیر مکش ای خسرو حسن
سبب شهرت شیرین بجهان کوهکن است
هوش مصنوعی: ای خسرو زیبایی، دامن خود را از گفتوگوهای بیهوده دور نگهدار، زیرا زیبایی تو باعث شهرت شیرین تو در جهان است، مانند کوهکن که به خاطر کارش معروف است.