شمارهٔ ۱۷
چندم از کشمکش موی تو جان این همه نیست
عمر پیری کهن ای تازه جوان این همه نیست
دل ما و هدف نیر نگاهت هیهات
اعتبار منِ بینام و نشان این همه نیست
مگرم از در لطفی اگر آید ساقی
که سبکروحی این رضل گران این همه نیست
باز ماندی ز ره شهوت نفس ای زاهد
ذوق همخوابگی حور جنان این همه نیست
چند پویی چو سکندر ز پی آب بقا
ترک ظلمات جهان کن که جهان این همه نیست
بالش خشت و کلاه نمد فقر کجاست
لذت تخت جم و تاج کیان این همه نیست
خیمهٔ ما به سر ذروهٔ لاهوت زنید
وسعت دایرهٔ کون مکان این همه نیست
دم به دم ریزد اگر شهد روان زآن لب نوش
چه عجب حوصلهٔ تنگ دهان این همه نیست
پنجهٔ ساعد سیمین تو آزرده مباد
ورنه در دل اثر تیر و کمان این همه نیست
حشم غمره به اندازه به تاراج فرست
فحت کشور غارتزدگان این همه نیست
نیرا هلهلهٔ پیرزنان میکشدم
باکم از کشمکش تیر زنان این همه نیست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چندم از کشمکش موی تو جان این همه نیست
عمر پیری کهن ای تازه جوان این همه نیست
هوش مصنوعی: عمر طولانی و کهن انسان به اندازهای نیست که بتواند با درگیری و کشمکش موی تو، جانش را به خطر بیندازد، ای جوان تازهنفس.
دل ما و هدف نیر نگاهت هیهات
اعتبار منِ بینام و نشان این همه نیست
هوش مصنوعی: دل ما و آرزوهای ما به نگاه تو وابسته است، اما من با این وضعیت ناشناخته و بینشانم، این همه معنا و ارزش ندارد.
مگرم از در لطفی اگر آید ساقی
که سبکروحی این رضل گران این همه نیست
هوش مصنوعی: اگر ساقی با لطف و محبت به سراغم بیاید، شاید بتوانم این بار سنگین و دشوار را راحتتر تحمل کنم.
باز ماندی ز ره شهوت نفس ای زاهد
ذوق همخوابگی حور جنان این همه نیست
هوش مصنوعی: ای زاهد، تو از راه خواستههای نفسانی دور ماندهای و در عین حال، لذت همخوابی با حوریان بهشت را درک نکردهای، این همه بهشت و لذایذ دنیا نیست.
چند پویی چو سکندر ز پی آب بقا
ترک ظلمات جهان کن که جهان این همه نیست
هوش مصنوعی: چند بار باید مانند سکندر به دنبال آب زندگی بگردی؟ از ظلمتهای این دنیا رها شو، چون این دنیا به این اندازهای که فکر میکنی نیست.
بالش خشت و کلاه نمد فقر کجاست
لذت تخت جم و تاج کیان این همه نیست
هوش مصنوعی: فقر با بالشهای سخت و کلاههای ساده، چه جایگاهی دارد در مقایسه با لذتهای زندگی مرفه و حاکمیت؟ همهی این زیورآلات و تجملات بیارزش است.
خیمهٔ ما به سر ذروهٔ لاهوت زنید
وسعت دایرهٔ کون مکان این همه نیست
هوش مصنوعی: خیمهٔ ما را در بر بلندای آسمان بزنید، زیرا این فضای گستردهٔ هستی به همین اندازه محدود نیست.
دم به دم ریزد اگر شهد روان زآن لب نوش
چه عجب حوصلهٔ تنگ دهان این همه نیست
هوش مصنوعی: اگر هر لحظه هم از لب شیرین او عسل بریزد، جای شگفتی نیست که این دهان کوچک نتواند این همه شیرینی را تاب بیاورد.
پنجهٔ ساعد سیمین تو آزرده مباد
ورنه در دل اثر تیر و کمان این همه نیست
هوش مصنوعی: دستهای زیبا و نقرهای تو هرگز نباید آزرده شوند؛ زیرا حتی اگر در دل آسیب ببیند، تأثیر تیر و کمان در آنجا به اندازهای برای نگرانی نیست.
حشم غمره به اندازه به تاراج فرست
فحت کشور غارتزدگان این همه نیست
هوش مصنوعی: به اندازهای که کاروانها به تاراج میفرستند، کشورهایی که غارت شدهاند، به این مقدار نیستند.
نیرا هلهلهٔ پیرزنان میکشدم
باکم از کشمکش تیر زنان این همه نیست
هوش مصنوعی: من صدای شاداب و سرزندهی زنان پیر را میشنوم و از درگیری و جنگ تیراندازان نگران نیستم. این همه چیز نیست.