شمارهٔ ۱۶
گیرم اندر دل پر درد هزاران غم از اوست
داوری پیش که آرم که همه عالم از اوست
شادی خاطر او باد زما یکسان است
دل اگر غمزده از دوست وگر خرم ازوست
خون بده جای می کهنه مرا ای ساقی
شادی آنکه غمی تازه مرا هردم ازوست
زلف مشگین تو را کوتهی عمر مباد
گرچه زخم دل آشفته ما درهم ازوست
بنده خود کیست که با خواجه بانکار آید
تیغ از او بنده از او زخم از او مرهم ازوست
آنکه در عمر زظلمات سکندر میجست
مژده ای خضر که در زلف خم اندر خم ازوست
یا رب آن افعی بیجان بسر دانه خال
که رها کرد که مرغ دل مارارم ازوست
آنکه داد دل ما زان لب میگون گیرد
خط سبز است که پشت دل ما محکم ازوست
شب سر زلف تو آشفته مگر مستی خواب
که نسیم سحر امروز مسیحا دم ازوست
بس نه من در ضلب آنرخ گندم گونم
کاین سرشتی است که در آب گل آدم ازوست
لاوه زین پیش مزن طعنه بزنار کشیش
مگر این طره دستار تو زاهد کم ازوست
زاهد از رمز لب و نکته باریک میان
چه تمتع برد اسرار نهان مبهم ازوست
نیرا دل زغم دور جهان تنگ مدار
شادی روی حبیبی که جهان خرم ازوست
نور ذات ازلی مظهر آیات علی
که در احیای مسیحا نفسی مریم ازوست
شمارهٔ ۱۵: جدا از چشمِ او ، تن در تب و جان بر لب است امشبشمارهٔ ۱۷: چندم از کشمکش موی تو جان این همه نیست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گیرم اندر دل پر درد هزاران غم از اوست
داوری پیش که آرم که همه عالم از اوست
هوش مصنوعی: اگرچه در دل پر از درد من هزاران غم وجود دارد، اما به چه کسی میتوانم شکایت کنم وقتی که تمام عالم از اوست؟
شادی خاطر او باد زما یکسان است
دل اگر غمزده از دوست وگر خرم ازوست
هوش مصنوعی: خوشحالی او برای ما فرقی ندارد، چه دل ما از دوست ناراحت باشد و چه از او شاد و خوشحال.
خون بده جای می کهنه مرا ای ساقی
شادی آنکه غمی تازه مرا هردم ازوست
هوش مصنوعی: ای ساقی، به جای شراب قدیمیام، خونم را به من بده. شادی آنکه همیشه غم تازهای را بر قلب من مینهد.
زلف مشگین تو را کوتهی عمر مباد
گرچه زخم دل آشفته ما درهم ازوست
هوش مصنوعی: اکنون که عمر کوتاهی داریم، امیدوارم که زلف مشکی تو هیچ وقت کوتاه نشود، هرچند زخم دل ما از این زیبایی به هم ریخته است.
بنده خود کیست که با خواجه بانکار آید
تیغ از او بنده از او زخم از او مرهم ازوست
هوش مصنوعی: کیست این بنده که در برابر صاحبش قرار بگیرد؟ از او زخم میخورد و از او مرهم میجویند؛ همه چیز از اوست.
آنکه در عمر زظلمات سکندر میجست
مژده ای خضر که در زلف خم اندر خم ازوست
هوش مصنوعی: کسی که در زندگی خود به دنبال روشنایی و حقیقتی بود که سکندر به دنبالش میگشت، اکنون به او خبر خوشی میرسد که در پیچیدگیهای موهایش، نشان از آن حقیقت وجود دارد.
یا رب آن افعی بیجان بسر دانه خال
که رها کرد که مرغ دل مارارم ازوست
هوش مصنوعی: ای خدا، آن مار بیجان که دانهای خال را رها کرده، میخواهم که دل من از آن مرغی که به او وابسته است، جدا نشود.
آنکه داد دل ما زان لب میگون گیرد
خط سبز است که پشت دل ما محکم ازوست
هوش مصنوعی: کسی که دل ما را با لبهای شیرین خود شاد کرده، دلباختهای است که پشت دل ما از او به خوبی حمایت شده و استوار است.
شب سر زلف تو آشفته مگر مستی خواب
که نسیم سحر امروز مسیحا دم ازوست
هوش مصنوعی: در شب، زلف تو به هم ریخته است، آیا خواب مستی باعث این حالت شده است؟ چرا که نسیم صبح امروز زندگیبخش است و به آرامی در حال وزیدن است.
بس نه من در ضلب آنرخ گندم گونم
کاین سرشتی است که در آب گل آدم ازوست
هوش مصنوعی: من به هیچ وجه در پی زیبایی ظاهری آن چهره گندمگون نیستم، زیرا این خصوصیتی است که از آب و گل آدمی سرچشمه میگیرد.
لاوه زین پیش مزن طعنه بزنار کشیش
مگر این طره دستار تو زاهد کم ازوست
هوش مصنوعی: دیگر به روحانی طعنه نزن، چون این موی بلند تو به هیچ وجه از عمامه او کمتر نیست.
زاهد از رمز لب و نکته باریک میان
چه تمتع برد اسرار نهان مبهم ازوست
هوش مصنوعی: زاهد از زیباییها و نکتههای باریک زندگی چه بهرهای میبرد، در حالی که اسرار عمیق و پنهانی در آن وجود دارد که او نمیبیند.
نیرا دل زغم دور جهان تنگ مدار
شادی روی حبیبی که جهان خرم ازوست
هوش مصنوعی: دل را از غم دور نگهدار و اجازه نده که دنیا تو را تحت فشار قرار دهد. شادی را از چهره محبوبی که جهان به خاطر او شاداب است، دریغ نکن.
نور ذات ازلی مظهر آیات علی
که در احیای مسیحا نفسی مریم ازوست
هوش مصنوعی: نور جاودانی که نشانههای علی را به نمایش میگذارد، در زنده کردن مریم است که روح مسیحا از اوست.