شمارهٔ ۱۵
جدا از چشمِ او ، تن در تب و جان بر لب است امشب
شبی کاو را ز پی صبحی نباشد آن شب است امشب
ببین بر چنبر کاکل رخ آن ماه سنگیندل
مبند ای ساربان محمل قمر در عقرب است امشب
جرس در ناله و صبح وداع و جسم و جان در پی
مخسب ای دل که وقت ذکر یارب یارب است امشب
خدا را آسمان لختی عنان صبح در هم کش
که پنهان با لبش دل را هزاران مطلب است امشب
به هنگام رحیل آهستهتر ران ناقه را جانا
که پای رفتنم لرزان ز تیمار تب است امشب
ز هجر وصل او امشب میان گریه میخندم
که دستی بر دل و دستی به سیبِ غبغب است امشب
تو هم افتان و خیزان به که پویی از قضای دین
چو جان پا در رکاب و دل روان با مرکب است امشب
دلا این تیرِ آه از سینه سر بر کن ، که نیّر را،
سخنها با سپهر و جنگها با کوکب است امشب
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جدا از چشمِ او ، تن در تب و جان بر لب است امشب
شبی کاو را ز پی صبحی نباشد آن شب است امشب
هوش مصنوعی: امشب، دور از چشمان او، بدنم در آتش است و جانم در آستانهی رفتن. امشب شبیست که او برای صبحی به سوی من نخواهد آمد.
ببین بر چنبر کاکل رخ آن ماه سنگیندل
مبند ای ساربان محمل قمر در عقرب است امشب
هوش مصنوعی: نگاه کن به دورانی که چهره آن ماه زیبا را محاصره کرده است. ای ساربان، بار قمر را به دوش مشو، چون امشب در تیرک و خطر است.
جرس در ناله و صبح وداع و جسم و جان در پی
مخسب ای دل که وقت ذکر یارب یارب است امشب
هوش مصنوعی: زنگ در به صدا درآمده و صبح دم برای وداع فرا رسیده. ای دل، در یاد خداوند غرق شو، چرا که امشب زمان ذکر و یاد اوست.
خدا را آسمان لختی عنان صبح در هم کش
که پنهان با لبش دل را هزاران مطلب است امشب
هوش مصنوعی: ای خدای آسمان، کمی صبح را در هم بپیچ تا شبنه با لبهایش هزاران راز و حرف برای دلها دارد.
به هنگام رحیل آهستهتر ران ناقه را جانا
که پای رفتنم لرزان ز تیمار تب است امشب
هوش مصنوعی: به هنگام رفتن، ای دوست، آرامتر ناقه را بران که پای من به خاطر تب و حالتی نزار، لرزان است.
ز هجر وصل او امشب میان گریه میخندم
که دستی بر دل و دستی به سیبِ غبغب است امشب
هوش مصنوعی: امشب در حالی که از دوری محبوب بینهایت غمگین هستم، اما میان اشکهایم به طرز عجیبی میخندم؛ زیرا هم دستی بر دلدارم و هم دستی به سیب غبغب (نماد زیبایی و جذابیت) دارم.
تو هم افتان و خیزان به که پویی از قضای دین
چو جان پا در رکاب و دل روان با مرکب است امشب
هوش مصنوعی: تو هم در حالتی نازک و متزلزل هستی و این بهتر از آن است که از سرنوشت دین فرار کنی. همچون جان که با پا در رکاب و دلشاد با مرکب در حرکت است، امشب را بگذران.
دلا این تیرِ آه از سینه سر بر کن ، که نیّر را،
سخنها با سپهر و جنگها با کوکب است امشب
هوش مصنوعی: ای دل، این آه عمیق را از دل خود بیرون بیاور، زیرا امشب گفتوگوها با آسمان و جنگها با ستارههاست.
حاشیه ها
1403/03/13 14:06
سیدمحمد جهانشاهی
که دستی بر دل و دستی به سیبِ غبغب است امشب
1403/03/13 14:06
سیدمحمد جهانشاهی
سخنها با سپهر و جنگها با کوکب است امشب
1403/03/13 14:06
سیدمحمد جهانشاهی
جدا از چشمِ او ، تن در تب و جان بر لب است امشب
1403/03/13 14:06
سیدمحمد جهانشاهی
دلا این تیرِ آه از سینه سر بر کن ، که نیّر را،