شمارهٔ ۱۴
در پردهٔ حُسن روی تو شد پردهدر مرا
ای وای اگر ز پرده درآید به در مرا
جز خون دل که ریزدم از دیده بر کنار
حاصل نشد ز نخل محبت ثمر مرا
سر بر نگیرم از درت ار فیالمثل به سر
ریزند سنگ طعنه ز هر بام و در مرا
گم گشت دل به ظلمت زلفش خدای را
کو خضر رهروی که شود راهبر مرا؟
دست طلب نمیکشم از پایبوس تو
خواهد اگر به کوی تو فرسود سر مرا
شمارهٔ ۱۳: بی می نتوان برد بهسر فصل خزان راشمارهٔ ۱۵: جدا از چشمِ او ، تن در تب و جان بر لب است امشب
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در پردهٔ حُسن روی تو شد پردهدر مرا
ای وای اگر ز پرده درآید به در مرا
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهٔ تو آنقدر شدید است که من را به طور کامل تحت تأثیر قرار داده است. وای از آن لحظه که زیباییات به وضوح نمایان شود و من از این وضعیت خارج شوم.
جز خون دل که ریزدم از دیده بر کنار
حاصل نشد ز نخل محبت ثمر مرا
هوش مصنوعی: جز حسرتی که در دل دارم، هیچ چیزی از عشق و محبت به دست نیاوردم و ثمرهای از این درخت محبت به من نرسیده است.
سر بر نگیرم از درت ار فیالمثل به سر
ریزند سنگ طعنه ز هر بام و در مرا
هوش مصنوعی: من هرگز از درگاه تو روی برنمیتابم، حتی اگر بهمعنای واقعی کلمه، سنگهای طعنه از هر گوشه به سرم بریزند.
گم گشت دل به ظلمت زلفش خدای را
کو خضر رهروی که شود راهبر مرا؟
هوش مصنوعی: دل من در تاریکی زلف معشوق گم شده است. ای خداوند، چه کسی مانند خضر، راهنمایی میشود تا مرا به سوی راه درست هدایت کند؟
دست طلب نمیکشم از پایبوس تو
خواهد اگر به کوی تو فرسود سر مرا
هوش مصنوعی: من از تو درخواست یاری نمیکنم؛ اگر قرار باشد سرم در مسیر تو و در برابر تو فرسوده شود، همین برای من کافی است.