شمارهٔ ۱۳
بی می نتوان برد بهسر فصل خزان را
ساقی بده آن جام پر از خون رزان را
ترسم که کند فاش دگر راز نهان را
از دیده که میریزدم این اشک روان را
از پیر و جوان برده دل آن ترک جفاجو
تا عیب نگیرد پدر پیر جوان را
گر باد خزان خون رزان ریخت به گلزار
بر خون رزان ده ثمن برگ خزان را
بگرفت دل از صحبت زُهاد سبکمغز
یاران به من آید مر آن رطل گران را
صحن چمن از چیست زر اندوه وگرنه
خاصیت اکسیر بود باد وزان را
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بی می نتوان برد بهسر فصل خزان را
ساقی بده آن جام پر از خون رزان را
هوش مصنوعی: بدون شراب نمیتوان به درک و معنی فصل پاییز رسید. ای ساقی، آن لیوان پر از خون را به من بده.
ترسم که کند فاش دگر راز نهان را
از دیده که میریزدم این اشک روان را
هوش مصنوعی: نگرانم که راز پنهانم توسط کسی فاش شود، رازی که به خاطرش اشکهای زیادی ریختهام.
از پیر و جوان برده دل آن ترک جفاجو
تا عیب نگیرد پدر پیر جوان را
هوش مصنوعی: دل همه، چه پیر و چه جوان، از جذابیت آن ترک سختگیر پر شده است تا اینکه پدر نتواند عیبی به جوانان بگیرد.
گر باد خزان خون رزان ریخت به گلزار
بر خون رزان ده ثمن برگ خزان را
هوش مصنوعی: اگر درختان در فصل پاییز برگهای خود را در زمین بریزند و این برگها را با خون شهدای رزمنده بیامیزند، ارزشی برای آن برگها قائل شوید و آنها را از یاد نبرید.
بگرفت دل از صحبت زُهاد سبکمغز
یاران به من آید مر آن رطل گران را
هوش مصنوعی: دل من از صحبت و همراهی افراد سبکمغز گرفته شده است و حالا به یاد آن بار سنگین (مشکلات و مشکلات زندگی) میآیم.
صحن چمن از چیست زر اندوه وگرنه
خاصیت اکسیر بود باد وزان را
هوش مصنوعی: در باغ چمن، اگرچه زیبایی و شادی وجود دارد، اما اگر نبود غم، این زیبایی به تنهایی ارزش چندانی نداشت. این به آن معناست که وجود درد و رنج، شاید به نوعی ارزشمند است و میتواند به ما درک بهتری از خوشی و زیبایی بدهد.