بخش ۲۹ - ذکر آمدن لشگر به خیمه گاه
شد چو خورشید امامت در حجاب
سر برآوردند خفاشان ز خواب
سوی خرگاه امامت تاختند
کافران دیر از حرم نشناختند
فاطمه دخت شهنشاه شهید
از درون آسیمه سر بیرون دوید
دید شاه استاده شمشیری به دست
بهر منع آن گروه خود پرست
شد به صد حیرت درون خیمه باز
گفت با سجاد: کی بدر حجاز
شاه ما که کشته اش پنداشتیم
بهر او آهنگ ماتم داشتیم
سوی ما نک بهر یاری آمده
تندرست از زخم کاری آمده
گر بود این شاه آن جسم طریح
قصۀ زعم یهود است و مسیح
یا نه خود این هر دو شاه ذوالمن است
روح یک روحست اگر با صد تن است
از تو ای بی نقش با چندین صور
هم منزه هم مشبه خیره سر
گفت سجادش که ای بانوی راد
هست این افرشتۀ رب العباد
کامده در کسوت شه پیش ما
بهر دفع وحشت و تشویش ما
این چنین باشد حدیث اهل راز
شرح اسرار حقیقت با مجاز
چون رقیب ناموافق تندخوست
به که در آئینه بینی روی دوست
دیده می باید که باشد شه شناس
تا شناسد شاه را در هر لباس
شد چو غایب آن شه حیدر شکوه
دست بر یغما گشودند آن گروه
خیمه ای کز تار زلف عنبرین
در جنان رشته طنابش حور عین
ز اطلس عرش معلّی شقّه اش
سر اَن اُعرف نهان در حقّه اش
قبّه اش کو برده از اوج سپهر
خیره از نورش دو چشم ماه و مهر
پوش زرین فلک پیرایه اش
خفته صد خورشید زیر سایه اش
او فکنده در بسیط نینوی
صیت الرحمن علی العرش استوی
شهپر جبریل جاروب درش
جلوه گاه طور سینا منظرش
فرقۀ نمرودیان بی حیا
سوختند آن بارگاه کبریا
شد ز دود دودهٔ آل خلیل
دیدهٔ جبریل خون پالا چو نیل
آتشی که شد به یثرب شعله ور
دود آن از نینوا بر کرد سر
خانهٔ دین شد از آن آتش به باد
پرده پوشان روی در صحرا نهاد
آن یکی آتش گرفته دامنش
وان دگر چاک از جفا پیراهنش
آن یک از هول عدو در خواب غش
وان دگر افسرده چون گل از عطش
شد به باد از بانوان تاج ور
گوشوار از گوش و معجرها ز سر
زینب آن شمع شبستان حرم
خویشتن میزد بر آتش دمبدم
گفت مردی ای عجب زین حرص زفت
کس ز حرص مال در آتش نرفت
الله او را خود چه در آتش، در است؟
نه سمندر، نه خلیل آذر است
ناگهان آن طایر پر سوخته
شد برون زان آتش افروخته
برکشیده تنگ بیماری علیل
در کنار آن بانوی آل خلیل
آری آن قومی که با عشقش خوشند
ماهی آبند و مرغ آتشند
نیست پروانه سزاوار ملام
کاندر آتش پخته گردد عشق خام
بخش ۲۸ - رفتن ذو الجناح به خیمه گاه و قصّه حضرت شهربانو: ذوالجناح آن رفرف معراج عشقبخش ۳۰ - ذکر آوردن فضّه شیر را به قتلگاه: شد چو از باد مخالف سرنگون
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شد چو خورشید امامت در حجاب
سر برآوردند خفاشان ز خواب
هوش مصنوعی: زمانی که امامتی مانند خورشید پنهان شد، خفاشها از خواب بیدار شدند.
سوی خرگاه امامت تاختند
کافران دیر از حرم نشناختند
هوش مصنوعی: کافران به سوی محل رهبری هجوم آوردند و نتوانستند حرم را بشناسند.
فاطمه دخت شهنشاه شهید
از درون آسیمه سر بیرون دوید
هوش مصنوعی: فاطمه دختر شاه شهید، با حالت پریشان و نگران از در بیرون دوید.
دید شاه استاده شمشیری به دست
بهر منع آن گروه خود پرست
هوش مصنوعی: شاه به همراهی شمشیر در دست، در حال ایستادن است تا جلوی گروهی که به خودشان میبالند و به خودپرستی میپردازند را بگیرد.
شد به صد حیرت درون خیمه باز
گفت با سجاد: کی بدر حجاز
هوش مصنوعی: درون خیمه با حیرت بسیار گفت: کی مکه به حجاز خواهد رسید؟
شاه ما که کشته اش پنداشتیم
بهر او آهنگ ماتم داشتیم
هوش مصنوعی: شاه ما که تصور میکردیم کشته شده، به خاطر او ما در حال عزاداری و سوگ بودیم.
سوی ما نک بهر یاری آمده
تندرست از زخم کاری آمده
هوش مصنوعی: به سوی ما برای کمک آمده، در حالی که از زخمهای سخت خود بهبود یافته است.
گر بود این شاه آن جسم طریح
قصۀ زعم یهود است و مسیح
هوش مصنوعی: اگر این پادشاه باشد، پس آن جسمی که به آن اشاره میشود، داستانی است که به نظر یهودیان و مسیحیان میرسد.
یا نه خود این هر دو شاه ذوالمن است
روح یک روحست اگر با صد تن است
هوش مصنوعی: این دو نفر که در صحبت از آنها میشود، به اندازهای به هم نزدیک و مرتبط هستند که مانند دو روح در یک بدن به نظر میرسند، حتی اگر تعداد زیادی افراد دیگر نیز در اطراف آنها باشند.
از تو ای بی نقش با چندین صور
هم منزه هم مشبه خیره سر
هوش مصنوعی: ای تو که بدون هیچ شکلی هستی و با وجود تصاویر زیادی، هم پاک و هم شبیه به چیزهای دیگر، چه قدر حیرتانگیزی!
گفت سجادش که ای بانوی راد
هست این افرشتۀ رب العباد
هوش مصنوعی: امام سجاد به آن بانوی بزرگوار میگوید: ای دلاور، این شخص فرستادهای از سوی خداوند است.
کامده در کسوت شه پیش ما
بهر دفع وحشت و تشویش ما
هوش مصنوعی: آمده است تا در لباس پادشاهی، برای رفع ترس و نگرانی ما در اینجا حضور داشته باشد.
این چنین باشد حدیث اهل راز
شرح اسرار حقیقت با مجاز
هوش مصنوعی: این طور است که داستان اهل راز، توضیحی است بر اسرار حقیقت که به صورت غیرمستقیم و با تمثیل بیان میشود.
چون رقیب ناموافق تندخوست
به که در آئینه بینی روی دوست
هوش مصنوعی: زمانی که دشمن یا رقیب تو شخصی تندخو و بیرحم است، بهتر است به جای اینکه به چهره او توجه کنی، بر روی تصویر دوستی واقعی خود در آینه تمرکز کنی.
دیده می باید که باشد شه شناس
تا شناسد شاه را در هر لباس
هوش مصنوعی: انسان باید چشمی دانا و آگاه داشته باشد تا بتواند ویژگیها و حقیقتهای هر فرد را، حتی زمانی که در پوششهای مختلف ظاهر میشود، بشناسد.
شد چو غایب آن شه حیدر شکوه
دست بر یغما گشودند آن گروه
هوش مصنوعی: وقتی که آن پادشاه بزرگ و شجاع غایب شد، گروهی از مردم دست به زورگویی و تسلط بر دیگران زدند.
خیمه ای کز تار زلف عنبرین
در جنان رشته طنابش حور عین
هوش مصنوعی: در بهشت، خیمه ای به زیبایی ساخته شده که از تارهای زلفی خوشبو مانند عطر عنبر دوخته شده و طنابهای آن به دست حورهای زیبا و دلربا گره خورده است.
ز اطلس عرش معلّی شقّه اش
سر اَن اُعرف نهان در حقّه اش
هوش مصنوعی: از آسمان بلند، قسمتی از آن را میشناسم که در حقیقتش، رازهایی نهفته است.
قبّه اش کو برده از اوج سپهر
خیره از نورش دو چشم ماه و مهر
هوش مصنوعی: گنبد آسمان از تابش نور او روشن شده است و چشمهای ماه و خورشید به زیبایی او خیره ماندهاند.
پوش زرین فلک پیرایه اش
خفته صد خورشید زیر سایه اش
هوش مصنوعی: آسمان با زیبایی و درخششی مانند زره زریر برتن گرفته و در زیر سایهاش، صد خورشید خوابیدهاند.
او فکنده در بسیط نینوی
صیت الرحمن علی العرش استوی
هوش مصنوعی: او در سرزمین نینوا نام و آوازهاش را منتشر کرده است و خداوند رحمان بر عرش نشسته است.
شهپر جبریل جاروب درش
جلوه گاه طور سینا منظرش
هوش مصنوعی: پر فرشتۀ بزرگ، همچون جاروی پاک کننده، جلوهگاه کوه سینا را تمیز و زیبا کرده است.
فرقۀ نمرودیان بی حیا
سوختند آن بارگاه کبریا
هوش مصنوعی: گروه نمرودیان بدون شرم و حیا، در آن قصر بزرگ و با عظمت، به آتش کشیده شدند.
شد ز دود دودهٔ آل خلیل
دیدهٔ جبریل خون پالا چو نیل
هوش مصنوعی: به خاطر دود حاصل از آتش آل خلیل، چشمان حضرت جبرئیل به رنگ خون درآمده، مانند رنگ نیل.
آتشی که شد به یثرب شعله ور
دود آن از نینوا بر کرد سر
هوش مصنوعی: آتشی که در یثرب (مدینه) به وجود آمد، بخاری که از آن بلند شد، از نینوا (شهر باستانی در عراق) به آسمان رفت.
خانهٔ دین شد از آن آتش به باد
پرده پوشان روی در صحرا نهاد
هوش مصنوعی: آتش باعث ویرانی خانهٔ دین شد و پردهنشینان روی خود را در بیابان انداختند.
آن یکی آتش گرفته دامنش
وان دگر چاک از جفا پیراهنش
هوش مصنوعی: یکی در آتش مشکلات گرفتار شده و دیگری نیز به خاطر ظلم و ستم، لباسش پاره شده است.
آن یک از هول عدو در خواب غش
وان دگر افسرده چون گل از عطش
هوش مصنوعی: یکی از آنها به خاطر ترس از دشمن در خواب بیهوش شده و دیگری مانند گل از تشنگی پژمرده است.
شد به باد از بانوان تاج ور
گوشوار از گوش و معجرها ز سر
هوش مصنوعی: تاج و گوشوارهها و پوششهای سر بانوان به باد رفتند.
زینب آن شمع شبستان حرم
خویشتن میزد بر آتش دمبدم
هوش مصنوعی: زینب همچون شمعی در شبستان حرم خود، هر لحظه بر آتش میافزود.
گفت مردی ای عجب زین حرص زفت
کس ز حرص مال در آتش نرفت
هوش مصنوعی: مردی گفت: عجب است که این حرص و طمع در انسان چقدر زیاد است، اما هیچکس به خاطر حرص و طمع به سوی آتش نمیرود.
الله او را خود چه در آتش، در است؟
نه سمندر، نه خلیل آذر است
هوش مصنوعی: خداوند او را در آتش چه میخواهد؟ نه موجودی مثل سمندر و نه مانند خلیل (ابراهیم) در آتش سوزان نیست.
ناگهان آن طایر پر سوخته
شد برون زان آتش افروخته
هوش مصنوعی: ناگهان آن پرندهی سوخته از میان آتش بیرون آمد.
برکشیده تنگ بیماری علیل
در کنار آن بانوی آل خلیل
هوش مصنوعی: در کنار آن بانوی بزرگ و شریف، دلی که به خاطر بیماری و رنج به تنگ آمده، را به دقت میپروراند.
آری آن قومی که با عشقش خوشند
ماهی آبند و مرغ آتشند
هوش مصنوعی: بله، کسانی که با عشق او شاد و خوشحال هستند، مانند ماهی در آب زندگی میکنند و مانند پرندهای در آتش میسوزند.
نیست پروانه سزاوار ملام
کاندر آتش پخته گردد عشق خام
هوش مصنوعی: پروانه را نباید سرزنش کرد، زیرا عشق خام او در آتش عشق پخته و کامل میشود.