گنجور

بخش ۲۴ - رفتن آنحضرت به یاری پادشاه هند

اندرین حال آن هژیر رزمکوش
کامدش صوتی ز هندستان به گوش
کای غیاث المستغیثین ای مجیر
دست شیران دستگیرم، دستگیر
ای رهائی داده یونس را ز یم
دست من بر گیر که گم شد پی‌ام
دستگیر یوسف اندر چه توئی
رهنمائی کن که خضر ره توئی
شاه دین لبیک گویان بی درنگ
سوی هندستان شد از میدان جنگ
شیر چون دید آن شه حیدر شکوه
پای وی بوسید و بر شد سوی کوه
رفت آن شهزاده سوی بارگاه
سوی میدان باز پس گردید شاه
ظالمی زد ناگهان تیری ز کین
شهسوار لامکان را بر جبین
تیر چون زان جبههٔ غرّا گذشت
خونش از قوسین او ادنی گذشت
رو به بالا کرد کای دادار فرد
تو گواهی کاین خسان با من چه کرد
ناگهان تیر سه شعبه از کمین
کرد قصد آن خدیو راستین
خواست جا بر سینهٔ آن شاه کرد
جا نجست و رو به قلب الله کرد
کرد شه رنگین محاسن زان خضاب
گفت چونین رفت خواهم نزد باب
گویمش تا کای شه لولاک شأن
خون من خواه از فلان و از فلان
کان که طرح بیعت شوری فکند
خود همان جا طرح عاشورا فکند
چرخ در یثرب رها کرد از کمان
تیر کاندر نینوا شد بر نشان
کرد بهر تحفۀ دیدار یار
دست حق آن خون ناحق را نثار
چون به خود لرزید از ان خون جسم خاک
دامن گردون گرفت آن خون پاک
تا قیامت چرخ را دل خون از اوست
سرخی این طاق مینا گون از اوست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اندرین حال آن هژیر رزمکوش
کامدش صوتی ز هندستان به گوش
هوش مصنوعی: در این شرایط، آن جنگجوی دلیر صدایی از هند به گوشش رسید.
کای غیاث المستغیثین ای مجیر
دست شیران دستگیرم، دستگیر
هوش مصنوعی: ای کسی که در تنگناها به فریاد نجات‌دهندگان پاسخ می‌دهی، ای کسیکه در سختی‌ها پناه و یاری‌رسانی، مرا از این مشکلات نجات بده و دستم را بگیر.
ای رهائی داده یونس را ز یم
دست من بر گیر که گم شد پی‌ام
هوش مصنوعی: ای کسی که یونس را از آب نجات دادی، دست مرا بگیر که در مسیر گم شده‌ام.
دستگیر یوسف اندر چه توئی
رهنمائی کن که خضر ره توئی
هوش مصنوعی: ای راهنمای من، به من بگو که چه چیزی تو را در یاری یوسف کمک کرده است، چون تو مانند خضر هستی که در مسیر هدایت من قرار داری.
شاه دین لبیک گویان بی درنگ
سوی هندستان شد از میدان جنگ
هوش مصنوعی: پادشاه دین با شتاب و بدون معطلی به سمت هند رفت و از میدان نبرد خارج شد.
شیر چون دید آن شه حیدر شکوه
پای وی بوسید و بر شد سوی کوه
هوش مصنوعی: شیر هنگامی که شاه حیدر را دید، احترام او را به جا آورد و پایش را بوسید و سپس به سمت کوه رفت.
رفت آن شهزاده سوی بارگاه
سوی میدان باز پس گردید شاه
هوش مصنوعی: شهزادۀ جوان به سمت کاخ رفت و سپس به میدان جنگ بازگشت.
ظالمی زد ناگهان تیری ز کین
شهسوار لامکان را بر جبین
هوش مصنوعی: ناگهان، ظالمی با کینه تیر خود را به سوی قهرمان بی‌نظیر انداخت و بر پیشانی او نشاند.
تیر چون زان جبههٔ غرّا گذشت
خونش از قوسین او ادنی گذشت
هوش مصنوعی: وقتی تیر از جبهه‌ی شکوهمند عبور کرد، خونش از چوبه‌های نزدیک‌تر گذشت.
رو به بالا کرد کای دادار فرد
تو گواهی کاین خسان با من چه کرد
هوش مصنوعی: او به آسمان نگاه کرد و گفت: ای پروردگار، تو شاهدی که این افراد با من چه کار کردند.
ناگهان تیر سه شعبه از کمین
کرد قصد آن خدیو راستین
هوش مصنوعی: ناگهان تیر سه شعبه‌ای از کمین بیرون آمد و هدفش آن خدایی راستین بود.
خواست جا بر سینهٔ آن شاه کرد
جا نجست و رو به قلب الله کرد
هوش مصنوعی: در تلاش بود تا در دل آن پادشاه جایگاهی پیدا کند، اما موفق نشد و به سوی قلب خدا روی آورد.
کرد شه رنگین محاسن زان خضاب
گفت چونین رفت خواهم نزد باب
هوش مصنوعی: پادشاه با رنگین کردن ریش‌هایش از خضاب به نحو زیر گفت: «اکنون می‌خواهم به نزد پدرم بروم.»
گویمش تا کای شه لولاک شأن
خون من خواه از فلان و از فلان
هوش مصنوعی: به او می‌گویم ای شاه زیبا، خون من را به خاطر شخص خاصی بگیر.
کان که طرح بیعت شوری فکند
خود همان جا طرح عاشورا فکند
هوش مصنوعی: کسی که در آغاز بیعت نقشه‌ای کشید، در همان مکان نقشه عاشورا را نیز ترسیم کرد.
چرخ در یثرب رها کرد از کمان
تیر کاندر نینوا شد بر نشان
هوش مصنوعی: چرخ زمان در یثرب (مدینه) از کمان تیر رها شد و به نینوا (شهر تاریخی) رسید و بر نشانه‌ای فرود آمد.
کرد بهر تحفۀ دیدار یار
دست حق آن خون ناحق را نثار
هوش مصنوعی: برای رسیدن به دیدار یار، دست حق آن خون ناحق را قربانی کرد.
چون به خود لرزید از ان خون جسم خاک
دامن گردون گرفت آن خون پاک
هوش مصنوعی: هنگامی که آن خون به خود لرزید، جسم خاکی دامن آسمان را به چنگ آورد و آن خون پاک به زمین افشاند.
تا قیامت چرخ را دل خون از اوست
سرخی این طاق مینا گون از اوست
هوش مصنوعی: این شعر به این موضوع اشاره دارد که تا زمانی که دنیا پابرجاست، احساسات و آرزوهای قلبی انسان همچنان در حال تپش و جنب و جوش خواهند بود. سرخی و زیبایی که در مینا دیده می‌شود، نمایانگر عشق و شوقی است که از دل انسان نشأت می‌گیرد. این احساسات عمیق و رنگین، نشانه‌ای از زندگی و عشق در این جهان است.