گنجور

بخش ۱۹ - آمدن بحرها به یاری آن حضرت

بحرها آمد به لب خوشیده کف
کای درخشان گوهر بحر شرف
حیرت اندر حیرت آمد زین عجب
تشنگان سیراب و دریا خشک لب
تشنه کاما، بحر ها در جزر و مد
جمله از جوی تو می جوید مدد
هین بنوش از ما که از جوی توایم
تشنه این لعل دلجوی تو ایم
بی لبت ما را جگر صد چاک باد
آبها را بی تو بر سر خاک باد
خشک لب از مَهر مادر کام تو
شرم مان بادا، ز روی مام تو
کاش دریاها شدی یکسر سراب
کشت آدم سوختی از قحط آب
تشنه کاما دامن از ما بر مکش
تشنهٔ آن کام خشکیم، العطش
گفت شه: کای بحرهای باخروش
نیست جای دم زدن اینجا خموش
من به بحری تشنه ام کابم کشد
همچو بیماری که بُحرانش کشد
دمبدم آن بحر ژرفِ بی اَمَد
سوی خویشم می کشد با جزر و مد
که به سوی ساحلم دارد یله
که ز موجم می کشد در سلسله
عشق خندان از کشاکش های او
عقل را دل خون ز استغنای او
چارهٔ مستسقی عشق آب نیست
درد او را چاره جز خوناب نیست
آنکه تشنه‌ی دور چشم ساقی است
بحر خوشد او همان مستسقی است
تشنه ای کاین آتش او را در دل است
چاره گر هست آب تیغ قاتلست
قاتلا! زود آی که بس تشنه ام
در سبو ریز آب تیغ و دشنه ام
قاتلا! زود آ که روزم شام شد
جان ملول از تنگنای دام شد
قاتلا! زود آ که بس تاخیر شد
وعدۀ دیدار جانان دیر شد
قاتلا، هین تیزتر کن خنجرم
ترسمش که دیر بُرّد حنجرم
قاتلا، ایمن نیم من از بدا
زودتر میکن سرم از تن جدا
پس روید ای بحرها زین رهگذر
بر ندارد مرهم این زخم جگر
نز زمین منت پذیرم نز فلک
زخمم از جای دگر دارد نمک
زیرکان کز حال دریا مخبرند
قطره سوی بحر عمان کی برند
اندرین آبی که ما را در خم است
صد هزاران نوح با طوفان کم است
نی درو پایاب و نه پیدا کنار
بحرها غرقند در وی صد هزار
نیست از تاب عطش بی تابیم
کز عطش بود از ازل سیرابیم
آب کم چو تشنگی آور بدست
تا بجوشد آبت از بالا و پست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بحرها آمد به لب خوشیده کف
کای درخشان گوهر بحر شرف
هوش مصنوعی: دریاها به لب‌ های خود موج می‌زنند و کف درخشانی بر سطح آب ایجاد کرده‌اند که مانند جواهرات گرانبها نشان از ارزش و شرف دریا دارد.
حیرت اندر حیرت آمد زین عجب
تشنگان سیراب و دریا خشک لب
هوش مصنوعی: در تعجب فروافتاده‌ام از اینکه چگونه تشنگان سیراب شده‌اند در حالی که دریا خشک است.
تشنه کاما، بحر ها در جزر و مد
جمله از جوی تو می جوید مدد
هوش مصنوعی: تشنگان به دنبال آب و آرامش هستند، و تمامی دریاها در حال تغییر و نوسانند و همه از جوی تو یاری می‌طلبند.
هین بنوش از ما که از جوی توایم
تشنه این لعل دلجوی تو ایم
هوش مصنوعی: بشتاب و از ما بنوش، زیرا ما همچون جوی، از عشق و زیبایی تو تشنه‌ایم.
بی لبت ما را جگر صد چاک باد
آبها را بی تو بر سر خاک باد
هوش مصنوعی: بدون لب‌های تو، دل ما به هزاران درد و رنج دچار است. ای کاش آب‌ها بدون تو بر سر خاک بریزد.
خشک لب از مَهر مادر کام تو
شرم مان بادا، ز روی مام تو
هوش مصنوعی: از محبت و عشق مادرم، همیشه بر خودم می بالم و شرمنده‌ام که مبادا غمی بر چهره‌اش بیفکنم.
کاش دریاها شدی یکسر سراب
کشت آدم سوختی از قحط آب
هوش مصنوعی: ای کاش که دریاها به یکباره تبدیل به سراب می‌شدند، تا آدمی به خاطر کمبود آب دچار سوختگی نمی‌شد.
تشنه کاما دامن از ما بر مکش
تشنهٔ آن کام خشکیم، العطش
هوش مصنوعی: تو که در جستجوی آب و زندگی هستی، دامن ما را نبر، زیرا ما نیز در این دنیای خشک و بی‌آب، تشنه‌ایم و به شدت نیازمندیم.
گفت شه: کای بحرهای باخروش
نیست جای دم زدن اینجا خموش
هوش مصنوعی: شاه گفت: ای دریاهای پرغوغایی، اینجا جایی برای صحبت کردن نیست؛ سکوت کنید.
من به بحری تشنه ام کابم کشد
همچو بیماری که بُحرانش کشد
هوش مصنوعی: من مانند کسی هستم که به دریا نیاز دارد و می‌خواهم به آن دسترسی پیدا کنم، درست مثل بیماری که در حال تجربه بحران و ناراحتی است و به درمان نیاز دارد.
دمبدم آن بحر ژرفِ بی اَمَد
سوی خویشم می کشد با جزر و مد
هوش مصنوعی: مدام احساس می‌کنم که آن دریاچه عمیق و بی‌پایان به سوی من می‌آید و با هر جزر و مدی که دارد، مرا به سمت خود می‌کشد.
که به سوی ساحلم دارد یله
که ز موجم می کشد در سلسله
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که چیزی یا کسی به سمت من نزدیک می‌شود و من تحت تأثیر نیرو یا امواجی هستم که او ایجاد می‌کند.
عشق خندان از کشاکش های او
عقل را دل خون ز استغنای او
هوش مصنوعی: عشق با اشتیاق و شادابی‌اش، عقل را در پی دشواری‌هایش پریشان کرده و به خاطر بی‌نیازی‌اش، دل را به درد می‌آورد.
چارهٔ مستسقی عشق آب نیست
درد او را چاره جز خوناب نیست
هوش مصنوعی: عشق مانند بیماری‌ای است که به آب نیاز ندارد؛ درد آن به چیزی جز خون نمی‌تواند درمان شود.
آنکه تشنه‌ی دور چشم ساقی است
بحر خوشد او همان مستسقی است
هوش مصنوعی: کسی که به زیبایی و جذابیت چشم‌های معشوقش بسیار علاقه‌مند است، در حقیقت همانند فردی است که به شدت به آب و نوشیدن آن نیاز دارد.
تشنه ای کاین آتش او را در دل است
چاره گر هست آب تیغ قاتلست
هوش مصنوعی: تشنه‌ای که آتش عشق در دلش شعله‌ور است، نمی‌تواند به راحتی از آب بهره‌مند شود، چراکه این آب می‌تواند جانش را بگیرد.
قاتلا! زود آی که بس تشنه ام
در سبو ریز آب تیغ و دشنه ام
هوش مصنوعی: ای کشنده! سریع بیا که من خیلی تشنه‌ام، در ظرف آب، فقط تیغ و دشنه وجود دارد.
قاتلا! زود آ که روزم شام شد
جان ملول از تنگنای دام شد
هوش مصنوعی: ای قاتل! هر چه زودتر بیا که روز من به شب تبدیل شده و جانم از گرفتار شدن در تنگنا خسته و ناامید است.
قاتلا! زود آ که بس تاخیر شد
وعدۀ دیدار جانان دیر شد
هوش مصنوعی: ای عشق! زود بیا که انتظار ملاقاتت خیلی طولانی شده و وقتش به تأخیر افتاده است.
قاتلا، هین تیزتر کن خنجرم
ترسمش که دیر بُرّد حنجرم
هوش مصنوعی: ای قاتل، تندتر خنجرم را بزن، چون می‌ترسم که دیر شود و گلویم بریده نشود.
قاتلا، ایمن نیم من از بدا
زودتر میکن سرم از تن جدا
هوش مصنوعی: ای کسی که می‌کشی، من از اتفاقات بد آسوده نیستم و زودتر از اینکه سرم از بدنم جدا شود، نگرانم.
پس روید ای بحرها زین رهگذر
بر ندارد مرهم این زخم جگر
هوش مصنوعی: پس ای دریاها، از این مسیر رشد کنید، زیرا این زخم دل را هیچ درمانی نخواهد بود.
نز زمین منت پذیرم نز فلک
زخمم از جای دگر دارد نمک
هوش مصنوعی: من از زمین درد و رنج می‌کشم و از آسمان نیز آسیب‌هایی دارم که به گونه دیگری بر من تاثیر می‌گذارد.
زیرکان کز حال دریا مخبرند
قطره سوی بحر عمان کی برند
هوش مصنوعی: زیرکان یا حکیمانی که از وضعیت دریا باخبرند، می‌دانند که وقتی قطره‌ای از آب به سمت دریای عمان می‌رود، چه سرنوشتی خواهد داشت.
اندرین آبی که ما را در خم است
صد هزاران نوح با طوفان کم است
هوش مصنوعی: در این آب‌های آشفته‌ای که ما در آن غرق هستیم، به اندازه‌ی بسیار زیاد، درد و رنج وجود دارد که حتی با کلماتی مثل ناله و فریاد هم نمی‌توان به آن اشاره کرد.
نی درو پایاب و نه پیدا کنار
بحرها غرقند در وی صد هزار
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به وجود چیزی در دل یک نی است که دور و بر آن هیچ نشانی از آب یا ساحل نیست. در واقع، در این نی، هزاران موجود غرق شده و ناپیدا هستند.
نیست از تاب عطش بی تابیم
کز عطش بود از ازل سیرابیم
هوش مصنوعی: ما از شدت عطش در تاب و تب هستیم، اما این عطش از ازل وجود داشته و ما همیشه سیراب بوده‌ایم.
آب کم چو تشنگی آور بدست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
هوش مصنوعی: زمانی که آب کم است و تشنگی احساس می‌شود، باید به دنبال آن بگردی تا به جای مناسبی برسی و آب بتواند از بالا و پایین به جوش بیاید.