شمارهٔ ۴
بده ساقی شراب لایزالی
به دست عاشقان لاابالی
تموج فی سفینة بحر خمر
کأن الشمس فی جوف الهلال
مبادا چشم ما بیباده روشن
مبادا جان ما از عشق خالی
همه چیزی زوالی دارد آخر
فقط عشقک تبرا عن زوال
اگر در آب باشم یا در آتش
خیالک مونسی فی کل حال
و ما تنظر علی عینی و دمعی
و ما فی البحر اشتاق اللالی
دلت سخت است و مهرت اندکی سست
دگرها هرچه گویم بر کمالی
تزد مالا و مالی غیر قلبی
و هذاالقلب فی دنیای مالی
چنان مستم ندانم روز از شب
و ما اعرف یمینی عن شمالی
(چرا از دوستان دل برگرفتی
وگرنه در تو دشمن جان حلالی) (؟)
به گوشت گر رسانم ناله زار
ز سوز ناله زارم بنالی
فقد حملت حملا غیر حملی
و ما لی طاقتی عن احتمال
لب لعل تو را خواندم شرابی
«سقاهم ربهم خمرا» زلالی
بده ساقی شرابی با نسیمی
شرابک اسقنی واشرب حلالی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بده ساقی شراب لایزالی
به دست عاشقان لاابالی
هوش مصنوعی: به من شراب دائمی بده، تا عاشقان بیخیال و بیپروا از آن لذت ببرند.
تموج فی سفینة بحر خمر
کأن الشمس فی جوف الهلال
هوش مصنوعی: امواج در کشتیای در دریای شراب به حرکت درآمدهاند، گویی که خورشید در درون هلالی جای گرفته باشد.
مبادا چشم ما بیباده روشن
مبادا جان ما از عشق خالی
هوش مصنوعی: مراقب باش که چشمان ما بدون شراب روشن نشود و مبادا جان ما از عشق تهی گردد.
همه چیزی زوالی دارد آخر
فقط عشقک تبرا عن زوال
هوش مصنوعی: همه چیز در نهایت از بین میرود، اما تنها عشق است که از این زوال مستثنی است.
اگر در آب باشم یا در آتش
خیالک مونسی فی کل حال
هوش مصنوعی: اگر در آب باشم یا در آتش، تو همیشه در ذهنم هستی.
و ما تنظر علی عینی و دمعی
و ما فی البحر اشتاق اللالی
هوش مصنوعی: به آنچه من میبینم و اشکم که جاری است نگاه نکن، زیرا در دریا، مرواریدها نیز انتظار دارند.
دلت سخت است و مهرت اندکی سست
دگرها هرچه گویم بر کمالی
هوش مصنوعی: دل تو سنگی است و محبتت کمی ضعیف است، اما من هر چه بگویم در مورد کمال و خوبیات، فایدهای ندارد.
تزد مالا و مالی غیر قلبی
و هذاالقلب فی دنیای مالی
هوش مصنوعی: مال و ثروت را به دست میآوری، اما قلبت به آن وابسته نیست و در این دنیا، قلب تو بیشتر از مال و ثروت اهمیت دارد.
چنان مستم ندانم روز از شب
و ما اعرف یمینی عن شمالی
هوش مصنوعی: به قدری سرمست و شادابم که نمیتوانم روز را از شب تشخیص دهم و نمیدانم راست را از چپ.
(چرا از دوستان دل برگرفتی
وگرنه در تو دشمن جان حلالی) (؟)
هوش مصنوعی: چرا از دوستانت فاصله گرفتهای؟ اگر این کار را نمیکردی، در دل دشمنان به راحتی میتوانستی جانت را از دست بدهی.
به گوشت گر رسانم ناله زار
ز سوز ناله زارم بنالی
هوش مصنوعی: اگر صدای غمانگیز و نالهام را به تو برسانم، به خاطر سوز و دردی که در دل دارم، تو هم ناله و فریاد خواهی زد.
فقد حملت حملا غیر حملی
و ما لی طاقتی عن احتمال
هوش مصنوعی: من بار سنگینی را به دوش میکشم که از عهدهام خارج است و توانایی تحمل آن را ندارم.
لب لعل تو را خواندم شرابی
«سقاهم ربهم خمرا» زلالی
هوش مصنوعی: من شرابی از لبهای زیبای تو خواستم که پروردگارشان به آنها نوشیدنی زلالی عطا کرده است.
بده ساقی شرابی با نسیمی
شرابک اسقنی واشرب حلالی
هوش مصنوعی: بده به من بطری شرابی که همچون نسیم تازه است و با آن نوشیدنی پاکی را بنوشم.