گنجور

شمارهٔ ۷۵

کس بدین آیین حسن از مادر گیتی نزاد
تا ابد چشم بد، از روی تو یارب دور باد
جور حسنت گرچه بسیار است و بی پایان، ولی
از تطاول های زلفت، ای امیر حسن، داد
کرده ام در سر هوای زلف آتش مسکنت
گرچه می دانم که زلفت می دهد سرها به باد
از برم رفتی و یاد از من نیاوردی دگر
ای ز یادت رفته یادم، هر دمت صد بار یاد
بر دل شیدا نهم داغ شکیبایی و صبر
سینه گر نتوانمت بر سینه سیمین نهاد
عاشق روی تو گشتم هرکه خواهد گو بدان
عشق پنهان چون کنم؟ طشت من از بام اوفتاد
زاهدان را زهد و ما را عشق خوبان شد نصیب
هرکسی را در ازل حق آنچه قسمت بود داد
می کنم سودای بند حلقه زلفت ولی
جز به دست بخت و دولت این گره نتوان گشاد
در غم هجران و دوری سوختم بنمای روی
تا به دیدارت شود جان من غمدیده شاد
ای نسیمی چون ببینی قامتش را سجده کن
زان که پیش سرو همچون شمع نتوان ایستاد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کس بدین آیین حسن از مادر گیتی نزاد
تا ابد چشم بد، از روی تو یارب دور باد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به زیبایی تو از مادر زمین متولد نشده است، پروردگارا، از چشمان حسود تا ابد، چهره‌ات دور باشد.
جور حسنت گرچه بسیار است و بی پایان، ولی
از تطاول های زلفت، ای امیر حسن، داد
هوش مصنوعی: هرچقدر زیبایی تو زیاد و بی‌پایان است، اما از بلند شدن زلف‌هایت، ای امیر حسن، شکایت دارم.
کرده ام در سر هوای زلف آتش مسکنت
گرچه می دانم که زلفت می دهد سرها به باد
هوش مصنوعی: من در فکر و خیالم به زیبایی‌های موهای تو مشغول هستم، حتی اگر بدانم که این زیبایی‌ها ممکن است مرا به خطر بیندازد و باختی را به دنبال داشته باشد.
از برم رفتی و یاد از من نیاوردی دگر
ای ز یادت رفته یادم، هر دمت صد بار یاد
هوش مصنوعی: تو از کنارم رفتی و دیگر به یاد من نیفتادی. ای کسی که فراموش کرده‌ای، من در هر لحظه صد بار به یاد تو هستم.
بر دل شیدا نهم داغ شکیبایی و صبر
سینه گر نتوانمت بر سینه سیمین نهاد
هوش مصنوعی: بر دل عاشق زخم صبر و تحمل می‌گذارم، اگر نتوانی این درد را بر سینه‌ای نقره‌ای بگذاری.
عاشق روی تو گشتم هرکه خواهد گو بدان
عشق پنهان چون کنم؟ طشت من از بام اوفتاد
هوش مصنوعی: عاشق چهره تو شدم و هر کسی که بخواهد بداند، بگوید که این عشق پنهان را چگونه بیان کنم؟ چرا که راز دلم برملا شده است و دیگر نمی‌توانم آن را پنهان کنم.
زاهدان را زهد و ما را عشق خوبان شد نصیب
هرکسی را در ازل حق آنچه قسمت بود داد
هوش مصنوعی: زاهدان (مؤمنان) به پرهیزکاری و زهد مشغولند، ولی ما به عشق نیکان و خوبان پرداخته‌ایم. هر کس در ابتدا به آنچه که شایسته‌اش بود، از سوی خداوند نصیبش گردید.
می کنم سودای بند حلقه زلفت ولی
جز به دست بخت و دولت این گره نتوان گشاد
هوش مصنوعی: من در آرزوی گیسوی تو هستم، اما جز به دست سرنوشت و شانس، نمی‌توانم این مشکل را حل کنم.
در غم هجران و دوری سوختم بنمای روی
تا به دیدارت شود جان من غمدیده شاد
هوش مصنوعی: در درد جدایی و فراق می‌سوزم، ببین چهره‌ات را تا جان افسرده‌ام با دیدارت شاد شود.
ای نسیمی چون ببینی قامتش را سجده کن
زان که پیش سرو همچون شمع نتوان ایستاد
هوش مصنوعی: اگر نسیم بودی و قامت او را دیدی، باید سجده کنی زیرا در برابر سرو، مانند شمعی ناتوان ایستاده‌ای.