گنجور

شمارهٔ ۷۴ - استقبال از حافظ

تا پرده ز رخسار چو ماه تو برافتاد
از پرده بسی راز نهانی به در افتاد
بود آتش رخسار تو چون میوه توحید
از بهر کلیم آتش از آن در شجر افتاد
با لاله صبا شرح گل روی تو می کرد
دلسوخته را آتش غم در جگر افتاد
مرغی که برش خرمن هستی به جوی بود
دام شکن زلف تو را دید و درافتاد
چشم تو نظر با دل صاحب نظران داشت
زان عاشق رویت همه صاحب نظر افتاد
ماه از هوس دیدن روی تو چو خورشید
از روزنه در خانه و از در به در افتاد
بس چشم تر ما و لب خشک بسوزد
چون آتش سودای تو در خشک و تر افتاد
تا غمزه فتان تو را شد هوس صید
چندین دل سودازده بر یکدگر افتاد
چون سرمه کجا در نظر اهل دل آید
آن کس که نشد خاک و بران رهگذر افتاد
پروانه مشتاق تو، ای شمع دل افروز
از شوق به جان آمد و از بال و پر افتاد
شرح لب شیرین تو می کرد نسیمی
نی ناله برآورد و فغان در شکر افتاد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا پرده ز رخسار چو ماه تو برافتاد
از پرده بسی راز نهانی به در افتاد
هوش مصنوعی: زمانی که پرده از چهره زیبای تو، که مانند ماه می‌درخشد، کنار رفت، بسیاری از رازهای نهان و پنهان آشکار شد.
بود آتش رخسار تو چون میوه توحید
از بهر کلیم آتش از آن در شجر افتاد
هوش مصنوعی: آتش چهره‌ات مانند میوه‌ای است که از توحید برمی‌خیزد، به خاطر کلیم (موسی) آتش از درختی سرازیر شد.
با لاله صبا شرح گل روی تو می کرد
دلسوخته را آتش غم در جگر افتاد
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی با لاله‌ها درباره زیبایی چهره تو صحبت می‌کرد، اما دل‌سوخته در دلش احساس سوزش غم را تجربه می‌کرد.
مرغی که برش خرمن هستی به جوی بود
دام شکن زلف تو را دید و درافتاد
هوش مصنوعی: مرغی که در مزرعه زندگی می کرده، در حین جستجوی آب به دام زلف تو برخورد کرد و گرفتار شد.
چشم تو نظر با دل صاحب نظران داشت
زان عاشق رویت همه صاحب نظر افتاد
هوش مصنوعی: چشم تو نظر و توجه دل کسانی که دانش و بصیرت داشتند را جلب کرد، به طوری که به خاطر زیبایی تو، همه آنها دلبسته و عاشق شدند.
ماه از هوس دیدن روی تو چو خورشید
از روزنه در خانه و از در به در افتاد
هوش مصنوعی: ماه در آرزوی دیدن چهره تو مانند خورشیدی است که از روزنه‌ای به درون خانه می‌تابد و به شدت به این سو و آن سو می‌افتد.
بس چشم تر ما و لب خشک بسوزد
چون آتش سودای تو در خشک و تر افتاد
هوش مصنوعی: چشمان ما از گریه خیس است و لب‌هایمان خشک، مانند آتش که در دل از عشق تو شعله‌ور شده، هر چیزی را در حال سوختن می‌بیند.
تا غمزه فتان تو را شد هوس صید
چندین دل سودازده بر یکدگر افتاد
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی و نگاه فریبنده‌ات باعث شد که عاشقان زیادی به تو دل ببندند، آن‌ها همگی بر سر عشق‌ت به رقابت پرداختند.
چون سرمه کجا در نظر اهل دل آید
آن کس که نشد خاک و بران رهگذر افتاد
هوش مصنوعی: کسی که در مسیر عشق و دلدادگی قرار نگرفته و خود را خوار کرده، هرگز نمی‌تواند به چشم اهل دل ارزش و بزرگی پیدا کند؛ همان‌طور که سرمه در چشم نمی‌آید.
پروانه مشتاق تو، ای شمع دل افروز
از شوق به جان آمد و از بال و پر افتاد
هوش مصنوعی: پروانه‌ای که به شدت به تو علاقه‌مند است، ای شمعی که دل‌ها را روشن می‌کنی، از شدت شوق به تو، جانش به لب رسیده و از بال و پر خود افتاده است.
شرح لب شیرین تو می کرد نسیمی
نی ناله برآورد و فغان در شکر افتاد
هوش مصنوعی: نسیمی خوش، داستان زیبایی لب‌های شیرین تو را بازگو کرد و ناگهان صدایی از دل برآمد که به قند و شیرینی آن اشاره داشت.