شمارهٔ ۷۳
تا از لب و چشم تو به عالم خبر افتاد
صد صومعه ویران شد و صد خانه برافتاد
بر طور دل افتاد شبی پرتو رویت
جان مست تجلی شد و از پای درافتاد
در کوی هوای تو قدم کی نهد آن کو
کرد از خطر اندیشه و در فکر سر افتاد
زاهد که طریقش همه شب ذکر و دعا بود
در عشق تو با ناله و آه سحر افتاد
(بردار سر از خواب خوش ای خفته که آتش
در جان گل از ناله مرغ سحر افتاد)
با غمزه بگو حاجت شمشیر زدن نیست
کان تیر که بر جان زده ای کارگر افتاد
(از پختن سودای سر زلف سیاهت
حاصل همه این بود که خون در جگر افتاد)
گر شعله زند بر دل خورشید بسوزد
این آتش سودا که مرا بر جگر افتاد
آمد به سر کوی دلم دوش خیالش
جان نعره زنان از حرم تن به در افتاد
مقبول نظرها شد و منظور الهی
آن دل که به نزد تو قبول نظر افتاد
در وصف گل روی تو پیچید نسیمی
اشعار منقش همه زان خوب و تر افتاد
شمارهٔ ۷۲: ز بند زلف تو جان مرا نجات مبادشمارهٔ ۷۴ - استقبال از حافظ: تا پرده ز رخسار چو ماه تو برافتاد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا از لب و چشم تو به عالم خبر افتاد
صد صومعه ویران شد و صد خانه برافتاد
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی و عشق تو به دیگران شناخته شد، بسیاری از عبادتگاهها خراب شدند و خانههای زیادی از بین رفتند.
بر طور دل افتاد شبی پرتو رویت
جان مست تجلی شد و از پای درافتاد
هوش مصنوعی: شبی پرتو چهرهات بر دلم تابید و جانم از زیباییات سرشار شد، به گونهای که نتوانستم سر پا بایستم و به زمین افتادم.
در کوی هوای تو قدم کی نهد آن کو
کرد از خطر اندیشه و در فکر سر افتاد
هوش مصنوعی: در مسیر عشق تو، چه کسی میتواند قدم بردارد که از خطرهایش اندیشهای در سر دارد و در فکر فروافتاده است؟
زاهد که طریقش همه شب ذکر و دعا بود
در عشق تو با ناله و آه سحر افتاد
هوش مصنوعی: زاهدی که تمام شبهایش را به ذکر و دعا میگذرانید، در عشق تو، به ناله و آه در سحرگاه دچار شد.
(بردار سر از خواب خوش ای خفته که آتش
در جان گل از ناله مرغ سحر افتاد)
هوش مصنوعی: از خواب خوش بیدار شو، ای کسی که خوابیدهای، چون آتش در دل گل به خاطر نالهی پرندهی سحر افتاده است.
با غمزه بگو حاجت شمشیر زدن نیست
کان تیر که بر جان زده ای کارگر افتاد
هوش مصنوعی: با ناز و ادا بگو که نیازی به آغاز جنگ نیست، زیرا آن تیر که به جان من نشسته، تاثیر خودش را گذاشته است.
(از پختن سودای سر زلف سیاهت
حاصل همه این بود که خون در جگر افتاد)
هوش مصنوعی: از صرف کردن زمان و تلاش برای عاشقی و اندیشیدن به موهای سیاه و زیبایت، تنها نتیجهای که بدست آوردم، ناراحتی و غم عمیق در دل بود.
گر شعله زند بر دل خورشید بسوزد
این آتش سودا که مرا بر جگر افتاد
هوش مصنوعی: اگر شعلهای بر دل خورشید بزند، این آتش عشق که بر دل من افتاده، میسوزاند.
آمد به سر کوی دلم دوش خیالش
جان نعره زنان از حرم تن به در افتاد
هوش مصنوعی: دیشب در کوی دل من، خیالش آمد و با شور و شوقی بسیار، جانم را به چالش کشید و از قید جسم رهایی یافت.
مقبول نظرها شد و منظور الهی
آن دل که به نزد تو قبول نظر افتاد
هوش مصنوعی: دلهایی که در نظر تو مورد قبول واقع شدند، به حقیقت به هدف و مقصود الهی دست یافتهاند.
در وصف گل روی تو پیچید نسیمی
اشعار منقش همه زان خوب و تر افتاد
هوش مصنوعی: نسیمی به زیبایی چهرهات دمید و انگاه تمام اشعارم به خاطر آن زیبایی خوشبو و تازه گرفت.