شمارهٔ ۷۲
ز بند زلف تو جان مرا نجات مباد
دل مرا نفسی بی رخت حیات مباد
ز عشق، آن که ندارد حیات لم یزلی
نصیب او بجز از مردن و ممات مباد
دلی که عابد بیت الحرام روی تو نیست
عبادتش بجز از سؤ و سیئات مباد
دوای درد دل خود به درد اگر نکنی
دلا به درد دلی چون رسی دوات مباد
بجز وصال تو ما را اگر مرادی هست
میسرات حصولش ز ممکنات مباد
چو روح ناطقه جانی کاسیر زلف تو نیست
همیشه راه خلاصش ز شش جهات مباد
اگرچه زلف سیاه تو لیلة الاسراست
مرا جز آن شب قدر و شب برات مباد
صلات و قبله من هست اگر بجز رویت
چو عابد صنمم قبله و صلات مباد
چو حسن روی تو درویش را زکات دهد
فقیر عشق تو محروم از این زکات مباد
دلی که جز رخ و زلف تو بازدش شطرنج
به هر طرف که نهد رخ به غیر مات مباد
اگر نه رزق حسن صورت تو می دانم
نعیم جان و دل من ز طیبات مباد
ز عقد زلف تو شد مشکل نسیمی حل
که کار زلف تو جز حل مشکلات مباد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز بند زلف تو جان مرا نجات مباد
دل مرا نفسی بی رخت حیات مباد
هوش مصنوعی: از اسارت موهای تو، جانم رها نشود، و زندگی دلم بدون تو معنا نداشته باشد.
ز عشق، آن که ندارد حیات لم یزلی
نصیب او بجز از مردن و ممات مباد
هوش مصنوعی: کسی که از عشق بیبهره باشد، نصیبی جز مرگ و نابودی نخواهد داشت.
دلی که عابد بیت الحرام روی تو نیست
عبادتش بجز از سؤ و سیئات مباد
هوش مصنوعی: دل کسی که در مقابل مقام تو خاضع و عابد نیست، عبادتش جز گناه و کارهای بد نخواهد بود.
دوای درد دل خود به درد اگر نکنی
دلا به درد دلی چون رسی دوات مباد
هوش مصنوعی: اگر دردی را که در دل داری درمان نکنی، دل تو به درد و رنج خواهد افتاد. پس اگر به درد دل کسی برسی، امیدوارم که درد و رنجی نداشته باشی.
بجز وصال تو ما را اگر مرادی هست
میسرات حصولش ز ممکنات مباد
هوش مصنوعی: جز نزدیکی تو، اگر تمنایی داریم، امیدوار به دستیابی آن از چیزهای ممکن نباشیم.
چو روح ناطقه جانی کاسیر زلف تو نیست
همیشه راه خلاصش ز شش جهات مباد
هوش مصنوعی: همچنان که روح بیزبان در تاریکی زلف تو محصور است، نباید همیشه راه رهایی آن از شش سمت مسدود باشد.
اگرچه زلف سیاه تو لیلة الاسراست
مرا جز آن شب قدر و شب برات مباد
هوش مصنوعی: اگرچه موهای سیاه تو شب معراج هستند، اما برای من جز آن شبهای خاص و با برکت، چیز دیگری ارزش ندارد.
صلات و قبله من هست اگر بجز رویت
چو عابد صنمم قبله و صلات مباد
هوش مصنوعی: اگر غیر از چهرهات را بپرستم، به مانند عابدانی که به بتها روی میآورند، نه نمازی خواهم داشت و نه قبلهای.
چو حسن روی تو درویش را زکات دهد
فقیر عشق تو محروم از این زکات مباد
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی چهرهات به درویش نعمت و بخشش میدهد، امیدوارم که دلدادهات از این بخشش بیبهره نماند.
دلی که جز رخ و زلف تو بازدش شطرنج
به هر طرف که نهد رخ به غیر مات مباد
هوش مصنوعی: دل من تنها به خاطر چهره و موهای تو سرشار از شگفتی است و اگر حتی در بازی شطرنج هم حرکتها را به هر سو ببرم، اگر تو نباشی، هیچ چیز جز باخت در انتظارم نیست.
اگر نه رزق حسن صورت تو می دانم
نعیم جان و دل من ز طیبات مباد
هوش مصنوعی: اگر زیبایی چهرهات نصیب من نشود، پس نباید خرم و خوشبختی روح و دل من هم از چیزهای خوب و لذتبخش باشد.
ز عقد زلف تو شد مشکل نسیمی حل
که کار زلف تو جز حل مشکلات مباد
هوش مصنوعی: مشکل گیسوان تو به قدری پیچیده است که تنها نسیمی میتواند آن را باز کند، زیرا هیچ چیز جز حل مشکلات تو وجود ندارد.