گنجور

شمارهٔ ۷ - ستایش فضل‌الله نعیمی

ای چون فلک از عشق تو سرگشته سر ما
سودای تو زد آتش غم در جگر ما
بودیم هوادار تو پیوسته و باشیم
تا هست نشان تو و باشد اثر ما
بشنو که چه فریاد و فغان در ملکوت است
از یارب هر شام و دعای سحر ما
ما زنده به عشق تو از آنیم که نگذاشت
مهر تو که یک ذره بماند اثر ما
جز آینه صورت روی تو نباشد
هر ذره که یابند ز خاک بصر ما
ناسوخته از هستی ما خشک و تری نیست
ای آتش سودای تو در خشک و تر ما
در پای تو چون آب روان تا شده پستیم
از سایه سرو تو بلند است سر ما
چون مملکت حسن تو را حد و کران نیست
در عشق رخت کی به سر آید سفر ما؟
ای کرده به مه نسبت رویش مگرت نیست
از روی خدا شرم و ز روی قمر ما
جز روی تو در دیده ما روی که آید؟
ای آینه صورت رویت نظر ما
ای دیده خونبار بران از مژه ها سیل
زان پیش که طوفان شود از رهگذر ما
خاک قدم فضل خدا ار شوی ای جان
مانند نسیمی ببری سیم و زر ما

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای چون فلک از عشق تو سرگشته سر ما
سودای تو زد آتش غم در جگر ما
هوش مصنوعی: ای کسی که از عشق تو همچون آسمان دچار سرگشتگی شده‌ای، دلم را با آرزوی تو آتش غم زدی.
بودیم هوادار تو پیوسته و باشیم
تا هست نشان تو و باشد اثر ما
هوش مصنوعی: ما همیشه از تو حمایت کرده‌ایم و تا زمانی که نشانه‌ای از تو وجود داشته باشد، به این حمایت ادامه خواهیم داد و اثر ما نیز باقی خواهد ماند.
بشنو که چه فریاد و فغان در ملکوت است
از یارب هر شام و دعای سحر ما
هوش مصنوعی: بشنو که در آسمان چه صدای بلندی از ناله و درخواست ما هر شب و دعای ما در سحرگاهان وجود دارد.
ما زنده به عشق تو از آنیم که نگذاشت
مهر تو که یک ذره بماند اثر ما
هوش مصنوعی: ما به خاطر عشق تو زندگی می‌کنیم و به همین دلیل است که محبت تو هیچ اثر کوچکی از ما باقی نگذاشته است.
جز آینه صورت روی تو نباشد
هر ذره که یابند ز خاک بصر ما
هوش مصنوعی: تنها آینه‌ای که تصویر چهره‌ات را نشان می‌دهد وجود دارد و جز این هیچ ذره‌ای نمی‌تواند از خاک چشم ما پیدا شود.
ناسوخته از هستی ما خشک و تری نیست
ای آتش سودای تو در خشک و تر ما
هوش مصنوعی: هیچ چیز از وجود ما، نه خشک است و نه تر، که تو ای آتش عشق، در دل و جان ما شعله‌ور هستی.
در پای تو چون آب روان تا شده پستیم
از سایه سرو تو بلند است سر ما
هوش مصنوعی: ما در پای تو مانند آب روان، خاضع و فروتن شده‌ایم، در حالی که سایه‌ی سرو تو بلندتر از سر ماست.
چون مملکت حسن تو را حد و کران نیست
در عشق رخت کی به سر آید سفر ما؟
هوش مصنوعی: زیبایی تو مرزی ندارد و عشق به تو پایان ندارد. با این حال، نمی‌دانم چه زمانی این سفر عاشقانه به پایان خواهد رسید.
ای کرده به مه نسبت رویش مگرت نیست
از روی خدا شرم و ز روی قمر ما
هوش مصنوعی: ای کسی که به زیبایی ماه نسبت می‌دهی، آیا از روی خداوند خجالت نمی‌کشی که ما را با زیبایی قمر مقایسه می‌کنی؟
جز روی تو در دیده ما روی که آید؟
ای آینه صورت رویت نظر ما
هوش مصنوعی: جز چهره تو در نگاه ما، چه چهره‌ای ممکن است بیفتد؟ ای آینه، فقط چهره زیبای توست که در نظر ما می‌تابد.
ای دیده خونبار بران از مژه ها سیل
زان پیش که طوفان شود از رهگذر ما
هوش مصنوعی: ای چشم گریان، اشک‌های خود را بریز، چون پیش از آنکه طوفانی از ما بگذرد، باید از اشک‌های تو سرازیر شود.
خاک قدم فضل خدا ار شوی ای جان
مانند نسیمی ببری سیم و زر ما
هوش مصنوعی: اگر تو خاک پای رحمت خدا شوی، ای جان، مانند نسیمی خواهد بود که نقره و طلا را با خود می‌برد.