شمارهٔ ۶۷
ای نور رخت مطلع انوار هدایت
معلوم نشد عشق ترا مبداء و غایت
بر لوح دلم نقش خیال تو کشیدند
روزی که نبود از قلم و لوح حکایت
از دشمنی خلق جهان باک ندارد
آن را که بود از طرف دوست حمایت
گر لطف تو همراه شود بی خردان را
گو محو شو از روی زمین عقل و کفایت
صد سالم اگر رانی و یک روز بخوانی
جز شکر تو جایی نتوان برد شکایت
درد تو نه دردی که بود قابل درمان
عشق تو نه عشقی که رسد آن به نهایت
کس مثل نسیمی نتواند به حقیقت
ره سوی تو بردن مگر از روی هدایت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای نور رخت مطلع انوار هدایت
معلوم نشد عشق ترا مبداء و غایت
هوش مصنوعی: ای نور چهرهات، نقطهی آغاز و پایان نورهای هدایت و راهنمایی هستی. اما عشق تو برای من درک نشد.
بر لوح دلم نقش خیال تو کشیدند
روزی که نبود از قلم و لوح حکایت
هوش مصنوعی: روزی که هیچ قلم و لوحی وجود نداشت، خیال تو بر دل من نقش بسته شد.
از دشمنی خلق جهان باک ندارد
آن را که بود از طرف دوست حمایت
هوش مصنوعی: کسی که از حمایت دوست برخوردار است، از دشمنی و بدیهای مردم هیچ ترسی ندارد.
گر لطف تو همراه شود بی خردان را
گو محو شو از روی زمین عقل و کفایت
هوش مصنوعی: اگر محبت و لطف تو با بیخردان باشد، باید به آنها بگویی که از روی زمین محو شوند؛ چرا که عقل و درایت جایی در این میان ندارند.
صد سالم اگر رانی و یک روز بخوانی
جز شکر تو جایی نتوان برد شکایت
هوش مصنوعی: اگر صد سال هم مرا طرد کنی و تنها یک روز به من محبت کنی، من جز از تو به کسی دیگر نمیتوانم شکایت کنم.
درد تو نه دردی که بود قابل درمان
عشق تو نه عشقی که رسد آن به نهایت
هوش مصنوعی: دردی که من از تو دارم، دردی نیست که بتوان آن را درمان کرد و عشقی که نسبت به تو احساس میکنم، عشقی نیست که به پایان برسد.
کس مثل نسیمی نتواند به حقیقت
ره سوی تو بردن مگر از روی هدایت
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند همچون نسیم به حقیقتی که تو را به نزد خود میبرد، دست یابد، مگر اینکه با هدایت و راهنمایی خاصی همراه باشد.