شمارهٔ ۶۵
ای سایه الهی ظل همای زلفت
جانها اسیر چشمت، سرها فدای زلفت
زلفت به هر دو عالم نفروشم ای پریرخ
کاین مختصر نباشد عشر بهای زلفت
کی جاودان بماند اندر بقای رویت
جانی که نیست او را، در سر هوای زلفت
چون جان ماست ای جان، زلف تو جان ما را
جانی که هست در تن، باشد به جای زلفت
در دور چشم مستت ز احیاء روح قدسی
صد محشر است هردم در حلقه های زلفت
ای فتنه خلایق عین سیاه مستت
غوغا گرفت عالم از هوی و های زلفت
زلفت دوتاست ای جان لیکن ز روی وحدت
در عالم هویت یکتاست تای زلفت
تا از صبا شنیدم زلف تو را پریشان
آشفته است حالم، هردم برای زلفت
دارد ز چین زلفت صد خانه پر ز عنبر
ای مطلع تجلی چین و خطای زلفت
پیمان شکن نگویم زلف تو را که هردم
جان می دمد در اشیا بوی وفای زلفت
در عین خضر خطت آب حیات دیدم
ای باده «سقاهم » آب بقای زلفت
(ای مشرق هویت دارالسلام رویت
وی مسکن سعادت ظلمت سرای زلفت)
شد هادی نسیمی زلفت به حور و جنت
ای بر هدی نهاده ایزد بنای زلفت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای سایه الهی ظل همای زلفت
جانها اسیر چشمت، سرها فدای زلفت
هوش مصنوعی: ای پرتو الهی، سایهات مانند سایه پرندهای است که جانها به زیبایی چشمانت وابستهاند و سرها به خاطر زلفهای تو فدای تو میشوند.
زلفت به هر دو عالم نفروشم ای پریرخ
کاین مختصر نباشد عشر بهای زلفت
هوش مصنوعی: من هرگز زلف تو را به هیچ چیز در این دنیا نمیفروشم، ای زیبا روی! زیرا بهای زلف تو به قدری بالاست که با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست.
کی جاودان بماند اندر بقای رویت
جانی که نیست او را، در سر هوای زلفت
هوش مصنوعی: آیا کسی که جانش به خاطر زیبایی و زلف تو نیست، میتواند به خاطر همیشه در کنار تو بماند؟
چون جان ماست ای جان، زلف تو جان ما را
جانی که هست در تن، باشد به جای زلفت
هوش مصنوعی: ای جان، زلف تو برای ما مثل جان است. مانند جانی که در بدن وجود دارد، زلفت نیز برای ما این چنین ارزشمند و حیاتی است.
در دور چشم مستت ز احیاء روح قدسی
صد محشر است هردم در حلقه های زلفت
هوش مصنوعی: در اطراف چشمان زیبای تو، روح مقدسی وجود دارد که مانند یک محشر هر لحظه در حلقههای موهایت به نمایش درمیآید.
ای فتنه خلایق عین سیاه مستت
غوغا گرفت عالم از هوی و های زلفت
هوش مصنوعی: ای آشفتگی مردم، زیبایی چشمهای تاریک تو طوری همه جا را پر کرده که دنیا را از شدت شور و شوق موهای تاب دار تو به وجد آورده است.
زلفت دوتاست ای جان لیکن ز روی وحدت
در عالم هویت یکتاست تای زلفت
هوش مصنوعی: زلف تو دو تاست، ای جان، اما از منظر وحدت در دنیای وجود، فقط یک زلف است.
تا از صبا شنیدم زلف تو را پریشان
آشفته است حالم، هردم برای زلفت
هوش مصنوعی: تا زمانی که از نسیم صبح شنیدم که موهای تو به هم ریخته است، حال من آشفته و پریشان است و هر لحظه به خاطر موهای تو بیتابی میکنم.
دارد ز چین زلفت صد خانه پر ز عنبر
ای مطلع تجلی چین و خطای زلفت
هوش مصنوعی: زلفهای تو همچون چین و شکنهای زیباست که عطر خوش عنبر را در فضا پخش کرده و جلوهای شگفتانگیز به وجود آورده است. زیبایی و خطای زلفهایت، دل را میرباید و جان را به شوق میآورد.
پیمان شکن نگویم زلف تو را که هردم
جان می دمد در اشیا بوی وفای زلفت
هوش مصنوعی: نمیتوانم بگویم که زلف تو پیمانشکن است، زیرا هر روز بویی از وفای زلف تو به شوقم جان میدهد.
در عین خضر خطت آب حیات دیدم
ای باده «سقاهم » آب بقای زلفت
هوش مصنوعی: در میان سبزیها و چشمههای حیاتبخش، زیبایی و جذابیت تو را مشاهده کردم ای شراب، که به من نوشیدنی برای زنده ماندن در یاد تو عطا کردی.
(ای مشرق هویت دارالسلام رویت
وی مسکن سعادت ظلمت سرای زلفت)
هوش مصنوعی: ای نور چهرهات که مانند صبح درخشان است، تو جایی هستی که سعادت در آن جا یافته و تاریکی به زلفهای تو پناه برده است.
شد هادی نسیمی زلفت به حور و جنت
ای بر هدی نهاده ایزد بنای زلفت
هوش مصنوعی: نسیم موهای تو مرا به بهشت و دنیای زیبا میبرد، ای کسی که خداوند به خاطر زلفهای تو این زیبایی را آفریده است.