شمارهٔ ۶۳
خون ببار از مژه ای دیده! که دلدار برفت
مونس جان و قرار دل بیمار برفت
گرچه باشد همه کس را دل آزرده ز درد
درد من این که مرا یار دل آزار برفت
دوش در صومعه دل ذکر دو زلفت می گفت
زاهد خرقه پرست از پی زنار برفت
باشد از کار جهان کار تو کام دل من
کارم از دست و دل و، دست و دل از کار برفت
جانم آمد به لب از سوز درون واقف شو
چند پوشم غم دل؟ پرده اسرار برفت
هر نفس در جگرم می شکند خار فراق
تا ز چشمم چو چراغ آن گل رخسار برفت
جان بیمار نسیمی ز جهان، مست و خراب
به هواداری آن نرگس خمار برفت
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خون ببار از مژه ای دیده! که دلدار برفت
مونس جان و قرار دل بیمار برفت
هوش مصنوعی: از چشمانم اشک بریزد، زیرا معشوقم رفت و همراهی و آرامش دل مریض من نیز رفت.
گرچه باشد همه کس را دل آزرده ز درد
درد من این که مرا یار دل آزار برفت
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است همه افراد از درد و رنج خود ناراحت باشند، اما درد من این است که یارم که باعث آزار دل من بود، از من رفت.
دوش در صومعه دل ذکر دو زلفت می گفت
زاهد خرقه پرست از پی زنار برفت
هوش مصنوعی: دیشب در محل عبادت دل، ذکری از دو زلف تو به زبان میآمد و زاهدِ دنیاپرست که به دنبال زهد خود بود، از پی بند و قید ادیانی رفت.
باشد از کار جهان کار تو کام دل من
کارم از دست و دل و، دست و دل از کار برفت
هوش مصنوعی: شاید از زندگی در دنیا، تنها آرزوی من برآورده شدن خواستهام باشد و اکنون کارم به دست و دل وابسته است، اما کار و خواستههایم دیگر از من دور شدهاند.
جانم آمد به لب از سوز درون واقف شو
چند پوشم غم دل؟ پرده اسرار برفت
هوش مصنوعی: جانم از درد سوزان درون به لب رسیده، بدان که دیگر چقدر میتوانم غم دل را پنهان کنم؟ رازها از پرده بیرون آمدهاند.
هر نفس در جگرم می شکند خار فراق
تا ز چشمم چو چراغ آن گل رخسار برفت
هوش مصنوعی: هر لحظه در درونم، غم جدایی مانند خاری میشکند، تا جایی که مانند نوری از چراغ، صورت زیبای او از چشمانم رفته است.
جان بیمار نسیمی ز جهان، مست و خراب
به هواداری آن نرگس خمار برفت
هوش مصنوعی: دل بیمار من، همچون بادی از جهان بیرون آمد و در حالی که مست و خراب بود، به دنبال آن نرگس خماری رفت که به آن محبت داشت.