گنجور

شمارهٔ ۶۰

آرزومندی و درد هجر یار از حد گذشت
در غمش صبر دل امیدوار از حد گذشت
گرچه دلشادم به امید شب وصلت، ولی
محنت هجران و جور روزگار از حد گذشت
گرچه بر راه خیالش دیده می دارم نگاه
انتظار وصل روی آن نگار از حد گذشت
روی بنمای ای گل خندان که بی وصل رخت
بر دل مجروح بلبل زخم خار از حد گذشت
شرط عاشق نیست از بیداد نالیدن، ولی
جور آن آشفته زلف بی قرار از حد گذشت
بر امید جام نوشین شراب لعل دوست
خوردن خون دل و درد خمار از حد گذشت
ز آب مژگانم حذر کن کز غم رویت مرا
گریه جان سوز و چشم اشکبار از حد گذشت
در کمند زلفت ای مه، از کمانداران چرخ
تیرباران بر من لاغر شکار از حد گذشت
بار هجرانت نسیمی بارها بر جان کشید
دل ضعیف است ای نگار این بار، بار از حد گذشت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آرزومندی و درد هجر یار از حد گذشت
در غمش صبر دل امیدوار از حد گذشت
هوش مصنوعی: آرزو و اندوه جدایی از محبوب فراتر از حد تحمل من رفته است و تحمل من در غم او دیگر به پایان رسیده است.
گرچه دلشادم به امید شب وصلت، ولی
محنت هجران و جور روزگار از حد گذشت
هوش مصنوعی: اگرچه به خاطر امیدی که به شب وصالت دارم، شاد هستم، اما درد و رنج جدایی و سختی‌های روزگار از حد و اندازه گذشته است.
گرچه بر راه خیالش دیده می دارم نگاه
انتظار وصل روی آن نگار از حد گذشت
هوش مصنوعی: هرچند در مسیر خیالش با اشتیاق به انتظار دیدن روی آن محبوب هستم، این انتظار از حد و اندازه فراتر رفته است.
روی بنمای ای گل خندان که بی وصل رخت
بر دل مجروح بلبل زخم خار از حد گذشت
هوش مصنوعی: ای گل خندان، روی خود را به ما نشان بده، زیرا پرنده عاشق که دلش شکسته، از شدت درد و زخم‌هایی که بر او رفته، دیگر تحملش به پایان رسیده است.
شرط عاشق نیست از بیداد نالیدن، ولی
جور آن آشفته زلف بی قرار از حد گذشت
هوش مصنوعی: عاشق نباید به خاطر ظلم و ستم ناله کند، اما بی‌قراری و عذابی که از پیچ و خم موی محبوبش می‌کشد، به حدی رسیده که دیگر تاب تحملش را ندارد.
بر امید جام نوشین شراب لعل دوست
خوردن خون دل و درد خمار از حد گذشت
هوش مصنوعی: شخصی برای جلب امید و لذت از شراب خوشمزه و زیبا که نماد عشق دوست دارد، دست به دلبستگی شدید زده و با اشتیاق درد و رنج دل را تحمل کرده است. این احساسات او از حد و مرز خود فراتر رفته‌اند.
ز آب مژگانم حذر کن کز غم رویت مرا
گریه جان سوز و چشم اشکبار از حد گذشت
هوش مصنوعی: از اشک‌های چشمانم دوری کن، چون غم دیدن تو باعث شده که من به شدت گریه کنم و چشمانم از حد اشک پر شده است.
در کمند زلفت ای مه، از کمانداران چرخ
تیرباران بر من لاغر شکار از حد گذشت
هوش مصنوعی: ای ماه، در دام زلف‌های تو، تیراندازان آسمان بر من که همچون شکار لاغری هستم، تیر باران کرده‌اند و این تیرها از حد و اندازه‌ای فراتر رفته است.
بار هجرانت نسیمی بارها بر جان کشید
دل ضعیف است ای نگار این بار، بار از حد گذشت
هوش مصنوعی: عزیزم، دوری تو مثل نسیمی است که بارها قلبم را آزرده کرده. دل من از این دوری ضعیف شده و دیگر تاب تحملش را ندارد.