گنجور

شمارهٔ ۵۹

خلاف خوی رضا، یار ما گرفت و گذاشت
نقیض و عکس وفا و جفا گرفت و گذاشت
ز مهر و کین چو به نقصان نمی رسید کمال
طریق بغض و محبت رها گرفت و گذاشت
ز فرقت رخ و زلفش دل چو آینه ام
غبار ظلمت و فیض ضیا گرفت و گذاشت
ز روی ناز و تکبر نگار دلبندم
رسوم عشوه و ناز و وفا گرفت و گذاشت
هوای مهر رخش تا به سوی مه ره یافت
مزاج آتش و طبع هوا گرفت و گذاشت
دل شکسته ز دست تطاول زلفت
هزار بار عنان صبا گرفت و گذاشت
دوای درد محبت ز یار چون درد است
دلم وظیفه درد و دوا گرفت و گذاشت
دلی که زهد رها کرد و بوی عشق خرید
نسیم صدق و شمیم ریا گرفت و گذاشت
ز خانه گرچه نسیمی مقیم میکده شد
ره صواب و طریق خطا گرفت و گذاشت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خلاف خوی رضا، یار ما گرفت و گذاشت
نقیض و عکس وفا و جفا گرفت و گذاشت
هوش مصنوعی: دوست ما بر خلاف رضایت ما، ما را در شرایطی قرار داد که وفا و وفاداری را با بی‌وفایی و جفا عوض کرد.
ز مهر و کین چو به نقصان نمی رسید کمال
طریق بغض و محبت رها گرفت و گذاشت
هوش مصنوعی: وقتی عشق و نفرت به اندازه لازم نرسید، کامل بودن مسیر نفرت و محبت را رها کرد و به آرامش رسید.
ز فرقت رخ و زلفش دل چو آینه ام
غبار ظلمت و فیض ضیا گرفت و گذاشت
هوش مصنوعی: به خاطر جدایی از چهره و موی او، دل من مانند آینه‌ای شده که غبار تاریکی را به خود جذب کرده و نور روشنی را دریافت کرده و بر جای گذاشته است.
ز روی ناز و تکبر نگار دلبندم
رسوم عشوه و ناز و وفا گرفت و گذاشت
هوش مصنوعی: از زیبایی و مغروریّت محبوبم، رسم ناز و محبت و وفاداری را به خوبی آموخت و به جای گذاشت.
هوای مهر رخش تا به سوی مه ره یافت
مزاج آتش و طبع هوا گرفت و گذاشت
هوش مصنوعی: تا هنگامی که زیبایی چهره‌اش به سمت ماه جذب شد، حال و هوای آتش و مزاجش تغییر کرد و ادامه یافت.
دل شکسته ز دست تطاول زلفت
هزار بار عنان صبا گرفت و گذاشت
هوش مصنوعی: دل شکسته از دست دراز کردن زلف تو، بارها نام و نشانی از باد صبا گرفت و آن را رها کرد.
دوای درد محبت ز یار چون درد است
دلم وظیفه درد و دوا گرفت و گذاشت
هوش مصنوعی: عشق و محبت به یار مانند دردی است که گریبانم را گرفته است. دلم احساس می‌کند که باید به این درد و درمان آن بپردازد و به همین خاطر این احساس را تحمل می‌کند.
دلی که زهد رها کرد و بوی عشق خرید
نسیم صدق و شمیم ریا گرفت و گذاشت
هوش مصنوعی: دلی که از زهد و پارسایی دور شد و به عشق روی آورد، بویی از صداقت و نیریزی ناپسند را پذیرفت و رها کرد.
ز خانه گرچه نسیمی مقیم میکده شد
ره صواب و طریق خطا گرفت و گذاشت
هوش مصنوعی: با وجود اینکه بوی خوشی از خانه می‌آید، مسیری درست و نادرست را در میکده در پیش گرفته و آن را رها کرده است.