گنجور

شمارهٔ ۵۷

حیات زنده دلان جز به عشقبازی نیست
مباز عشق به بازی، که عشق، بازی نیست
دلا بسوز ز عشقش چو شمع و جان بگداز
که کار عشق بجز سوز و جانگدازی نیست
طهارتی که نسازی به خون دل، می دان
که در شریعت صاحبدلان نمازی نیست
متاب روی ز خدمت که بر در محمود
طریق بنده مخلص بجز ایازی نیست
نمی خورد غم حالم چنین که می بینم
طبیب درد مرا عزم چاره سازی نیست
به جور و عشوه و نازم چه می کشی هردم
که گفت یار مرا رسم دلنوازی نیست
به خاک پاک شهیدان عشق خونریزت
که هرکه پیش تو خود را نکشت غازی نیست
وصال زلف تو خوشتر ز عمر جاویدان
که بر سر آمده عمری بدین درازی نیست
به دولت غم عشق رخت نسیمی را
نظر به سلطنت از روی بی نیازی نیست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حیات زنده دلان جز به عشقبازی نیست
مباز عشق به بازی، که عشق، بازی نیست
هوش مصنوعی: زندگی افرادی که دل زنده و احساساتی دارند، فقط با عشق و عاشقی معنا می‌یابد. عشق را دست کم نگیر، زیرا عشق چیزی فراتر از یک بازی ساده است و عمق و اهمیت بیشتری دارد.
دلا بسوز ز عشقش چو شمع و جان بگداز
که کار عشق بجز سوز و جانگدازی نیست
هوش مصنوعی: ای دل، از عشق او مانند شمع بسوز و جانت را فدای آن کن، زیرا که در عشق جز سوز و فدای جان خبری نیست.
طهارتی که نسازی به خون دل، می دان
که در شریعت صاحبدلان نمازی نیست
هوش مصنوعی: اگر شخصی نتواند با نیت خالص و از دل پاک دعا کند و به حقیقت معنوی دست نیابد، باید بداند که در دین اهل دل، نمازی وجود ندارد.
متاب روی ز خدمت که بر در محمود
طریق بنده مخلص بجز ایازی نیست
هوش مصنوعی: به هیچ وجه از خدمت روی برگردان و از درگاه محمود دور نشو، زیرا برای بنده‌ای که به او وفادار است، جز امید به رحمت و مغفرت، چیزی وجود ندارد.
نمی خورد غم حالم چنین که می بینم
طبیب درد مرا عزم چاره سازی نیست
هوش مصنوعی: غم و اندوه من به اندازه‌ای نیست که می‌بینم، زیرا پزشک دردهایم عطای درمان را ندارد.
به جور و عشوه و نازم چه می کشی هردم
که گفت یار مرا رسم دلنوازی نیست
هوش مصنوعی: هر روز به خاطر ناز و عشوه‌ات چه سختی‌ها می‌کشی، در حالی که معشوقه‌ام به من می‌گوید که به این روش دل‌نوازی نمی‌کند.
به خاک پاک شهیدان عشق خونریزت
که هرکه پیش تو خود را نکشت غازی نیست
هوش مصنوعی: به سرزمین مقدس شهیدان عشق و خون که هر کسی که در پیش تو، جان خود را نثار نکند، مبارز واقعی به حساب نمی‌آید.
وصال زلف تو خوشتر ز عمر جاویدان
که بر سر آمده عمری بدین درازی نیست
هوش مصنوعی: دیدار با زلف تو به مراتب دلپذیرتر از زندگی ابدی است، زیرا هیچ عمر طولانی به اندازه‌ی لحظه‌ای که در کنار تو هستم، ارزشمند نیست.
به دولت غم عشق رخت نسیمی را
نظر به سلطنت از روی بی نیازی نیست
هوش مصنوعی: غم عشق تو مانند نسیمی است که به سالن سلطنت می‌وزد و نیازی به برتری و توانایی ندارد.