گنجور

شمارهٔ ۴۸

الله الله این چه نور است آفتاب روی دوست
این چنین رویی به وجه الله اگر آری نکوست
چشم من جز روی او، روی که آرد در نظر؟
کآنچه می آید به چشمم در حقیقت روی اوست
می دمد بوی خوش باد صبا جان در تنم
کس نمی داند که با باد سحرگاهی چه بوست
ذکر فردا کم کن ای زاهد که با یاد لبش
خرقه پوش امروز می بینم که بر دوشش سبوست
کرده ام در دیده مأوای خیال قامتش
سرو را جا بر کنار چشمه یا بر طرف جوست
در ازل حرفی شنیدند از دهانش اهل راز
هر طرف چندانکه می بینم هنوز آن گفت و گوست
تا به آب می کنم طاهر لباس زرق را
دایما با خرقه در میخانه کارم شست و شوست
آن که عاشق بر جمال صورت خوبان نشد
صورتی دارد ولی از راه معنی سنگ و روست
شرح زلف و خال آن ماه از نسیمی بازپرس
کو پریشان حال و سرگردان از آن چوگان و گوست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

الله الله این چه نور است آفتاب روی دوست
این چنین رویی به وجه الله اگر آری نکوست
هوش مصنوعی: خداوندا، این چه نوری است؟ آفتاب چهرهٔ دوست با این زیبایی، اگر چنین چهره‌ای را به خدا نسبت دهی، بسیار نیکوست.
چشم من جز روی او، روی که آرد در نظر؟
کآنچه می آید به چشمم در حقیقت روی اوست
هوش مصنوعی: چشم من غیر از دیدن چهره او به چیز دیگری اهمیت نمی‌دهد، زیرا هر چیزی که در نگاه من می‌آید در واقع جلوه‌ای از چهره اوست.
می دمد بوی خوش باد صبا جان در تنم
کس نمی داند که با باد سحرگاهی چه بوست
هوش مصنوعی: بهاری خوشبو از جانب باد صبحگاهی می‌وزد و جانم در تنم زندگی می‌کند. هیچ‌کس نمی‌داند که این نسیم سحرگاهی چه بویی دارد.
ذکر فردا کم کن ای زاهد که با یاد لبش
خرقه پوش امروز می بینم که بر دوشش سبوست
هوش مصنوعی: بهتر است به جای نگرانی و حرف زدن درباره فردا، به یاد زیبایی‌هایی که در حال حاضر داریم، متمرکز شویم؛ چرا که من امروز می‌بینم که با دلی شاد، معشوقم در حال حمل کردن چیزی است.
کرده ام در دیده مأوای خیال قامتش
سرو را جا بر کنار چشمه یا بر طرف جوست
هوش مصنوعی: در چشمم به عنوان پناهگاهی برای خیال او، قدش را به زیبایی سرو در کنار چشمه یا بر کنار جویی تصور کرده‌ام.
در ازل حرفی شنیدند از دهانش اهل راز
هر طرف چندانکه می بینم هنوز آن گفت و گوست
هوش مصنوعی: در آغاز، اهل راز سخنی از او شنیدند و هرجا که می‌نگرم، هنوز همان سخن در خاطر من است.
تا به آب می کنم طاهر لباس زرق را
دایما با خرقه در میخانه کارم شست و شوست
هوش مصنوعی: هرگاه که به آب می‌روم، لباس زرق و برق را پاک و تمیز می‌کنم و به طور مداوم با خرقه‌ام در میخانه مشغول شست‌وشو هستم.
آن که عاشق بر جمال صورت خوبان نشد
صورتی دارد ولی از راه معنی سنگ و روست
هوش مصنوعی: کسی که به عشق زیبایی چهره دل نمی‌بندد، ممکن است ظاهری داشته باشد، اما در حقیقت خالی از عطر معانی والاست.
شرح زلف و خال آن ماه از نسیمی بازپرس
کو پریشان حال و سرگردان از آن چوگان و گوست
هوش مصنوعی: از نسیم باد بپرسید که زلف و خال آن دختر زیبا چه حالی دارد. او که در بهت و سردرگمی است، گویی از بازی شطرنج و گوسفندها نگران است.