گنجور

شمارهٔ ۴۰

ساقی سیمین برم جام شراب آورده است
آب گلگون، چهره آتش نقاب آورده است
چشم خونبارم مدام از شوق یاقوت لبش
(همچو ساغر در نظر لعل مذاب آورده است)
(نرگش شهلاش در سر فتنه ای دارد عجب)
کز می حسن این چنین مستی و خواب آورده است
مسکن اهل دل امشب چون چنین شد دلفروز
گرنه زلفش در دل شب آفتاب آورده است
عشق خوبان زاهد سالوس می گوید خطاست
خواجه بین کز بهر من فکر صواب آورده است
تا به دور چشم مست یار بفروشد به می
بر در میخانه مولانا کتاب آورده است
ای بسا خلوت نشین را بر سر بازار عشق
موکشان آن طره پرپیچ و تاب آورده است
پرده پرهیزگاران پاره خواهد شد، یقین،
از می ای کان غمزه مست و خراب آورده است
آمد از میخانه پیغامم که پیر می فروش
باده صافی تر از یاقوت ناب آورده است
شمع اگر واقف نگشت از سوز جان ما چرا
آتش غم در دل و در دیده آب آورده است؟
ای عنان دل ز دستم رفت بازآ کز غمت
صبر و هوشم رفت و جان پا در رکاب آورده است
چون به از نظم نسیمی گوهر یکدانه نیست
جوهری باری چرا در خوشاب آورده است؟

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقی سیمین برم جام شراب آورده است
آب گلگون، چهره آتش نقاب آورده است
هوش مصنوعی: ساقی با ظاهری زیبا، جام شرابی را به من داده است که رنگ آن مانند گل سرخ است و چهره‌اش با گونی سکوتی شبیه آتش پوشیده شده است.
چشم خونبارم مدام از شوق یاقوت لبش
(همچو ساغر در نظر لعل مذاب آورده است)
هوش مصنوعی: چشم‌های من همیشه از عشق و شوق به لب‌های یاقوتی‌اش پر از اشک است، گویی که در نظر من، لعل ذوب شده‌ای را به ساغری آورده‌اند.
(نرگش شهلاش در سر فتنه ای دارد عجب)
کز می حسن این چنین مستی و خواب آورده است
هوش مصنوعی: چشم‌های زیبای او در دل هر آشفتگی چشمی دارد که شگفت‌انگیز است؛ چرا که به وسیله‌ی شراب عشق، چنین مست و خواب‌آلود شده‌ام.
مسکن اهل دل امشب چون چنین شد دلفروز
گرنه زلفش در دل شب آفتاب آورده است
هوش مصنوعی: امشب حال و هوای اهل دل به خاطر زیبایی خاصی که دارد، بسیار دلنشین و جذاب شده است. در غیر این صورت، زیبایی زلف آن معشوق در دل شب به قدر تابش آفتاب است.
عشق خوبان زاهد سالوس می گوید خطاست
خواجه بین کز بهر من فکر صواب آورده است
هوش مصنوعی: عشق به افراد خوب و کامل باعث می‌شود که زاهدان فریبکار این عشق را اشتباه تلقی کنند. توجه کن که این اشخاص خود را به زحمت می‌اندازند و به خاطر من در اندیشه راه درست و صحیحی هستند.
تا به دور چشم مست یار بفروشد به می
بر در میخانه مولانا کتاب آورده است
هوش مصنوعی: در این جمله، شاعر به تصویر زیبایی از دلیری و شجاعت در عشق اشاره می‌کند. او نشان می‌دهد که چگونه عشق می‌تواند انسان را به شجاعت وادارد و او را به ورطه‌های جدیدی از احساسات ببرد. در اینجا، عشق و میگساری به عنوان نمادهایی از شور و شوق زندگی معرفی شده‌اند. این عشق، آن‌چنان قوی است که فرد برای رسیدن به معشوق خود، حاضر است هر چیزی را به قیمت مالی و معنوی قربانی کند.
ای بسا خلوت نشین را بر سر بازار عشق
موکشان آن طره پرپیچ و تاب آورده است
هوش مصنوعی: بسیاری از افرادی که به تنهایی و دور از جمع زندگی می‌کنند، در اوقات عاشقانه‌شان تحت تأثیر زیبایی‌های عشق قرار می‌گیرند و جذابیت‌های عشق آن‌ها را به سمت خود می‌کشاند.
پرده پرهیزگاران پاره خواهد شد، یقین،
از می ای کان غمزه مست و خراب آورده است
هوش مصنوعی: پرده‌ای که حریم پرهیزکاران را حفظ می‌کند، به زودی پاره خواهد شد، چرا که باده‌ای که غمزه‌ای از آن به دست آمده، مستی و ویرانی به همراه دارد.
آمد از میخانه پیغامم که پیر می فروش
باده صافی تر از یاقوت ناب آورده است
هوش مصنوعی: پیامی از میخانه رسید که فروشنده شراب، نوشیدنی خالص‌تری از یاقوت را به همراه آورده است.
شمع اگر واقف نگشت از سوز جان ما چرا
آتش غم در دل و در دیده آب آورده است؟
هوش مصنوعی: اگر شمع از رنج و درد درون ما بی‌خبر است، پس چرا غم در دل ما شعله‌ور شده و اشک در چشمان ما جاری است؟
ای عنان دل ز دستم رفت بازآ کز غمت
صبر و هوشم رفت و جان پا در رکاب آورده است
هوش مصنوعی: دل من از دستم خارج شده است، ای معشوق! برگرد، زیرا عشق تو تمام صبر و عقل مرا گرفته و جانم در انتظار تو است.
چون به از نظم نسیمی گوهر یکدانه نیست
جوهری باری چرا در خوشاب آورده است؟
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این موضوع اشاره می‌کند که اگر نسیم ملایم و دلپذیری به تنهایی می‌تواند جواهر گرانبها را به دست آورد، پس چرا این جواهر در آب خوشگوار و زلال وجود دارد؟ به نوعی می‌خواهد بگوید که برخی چیزها دارای ارزش بیشتری هستند و در واقع، ارزش و زیبایی‌های خاص خود را دارند.