گنجور

شمارهٔ ۳۹

چشم بیمار تو تا مست و خراب افتاده است
در سر من هوس جام و شراب افتاده است
تا حدیث لب میگون تو در شهر افتاد
زاهد گوشه نشین با می ناب افتاده است
نظم دندان تو تا دیده ام ای پسته دهن!
به خدا از نظرم در خوشاب افتاده است
در دل افتاد مرا آتش عشقت چون شمع
رشته جانم از آن در تب و تاب افتاده است
عکس بالای تو در دیده من دانی چیست؟
سایه سرو که در چشمه آب افتاده است
هرکه منعم کند از عشق تو ای ترک خطا!
همه دانند که از راه صواب افتاده است
از خیال لب نوشین تو در باده مدام
قدح دیده من همچو حباب افتاده است
هر که خوناب، چکان دید ز چشمم دانست
کآتشی در دل مجروح کباب افتاده است
من از این باب که دورم ز رخت شیفته ام
دور زلف تو پریشان ز چه باب افتاده است
لاله دلسوخته، گل جامه دران است ز رشک
مگر از طرف عذار تو نقاب افتاده است
می کشد هر نفسم دل به خرابات مغان
آه کاین خرقه پشمینه حجاب افتاده است
هر زمان از هوس چشم تو صد گوشه نشین
بر در میکده ها مست و خراب افتاده است
سفته ام در غم روی تو به مژگان همه را
هر دری کز صدف چشم سحاب افتاده است
چشم بیمار تو تا دید نسیمی، مخمور
روز و شب در هوس مستی و خواب افتاده است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم بیمار تو تا مست و خراب افتاده است
در سر من هوس جام و شراب افتاده است
هوش مصنوعی: چشم بیمار تو به قدری جذاب و مست‌کننده است که در ذهن من آرزوی نوشیدن جام و شراب به وجود آمده است.
تا حدیث لب میگون تو در شهر افتاد
زاهد گوشه نشین با می ناب افتاده است
هوش مصنوعی: وقتی که سخن از لب زیبای تو در شهر بلند شد، زاهدان کنار نشین هم به سمت شراب ناب روی آورده‌اند.
نظم دندان تو تا دیده ام ای پسته دهن!
به خدا از نظرم در خوشاب افتاده است
هوش مصنوعی: دندان‌های تو به قدری زیبا و منظم است که هر بار که به آن‌ها نگاه می‌کنم، نزدیک است تا از شگفتی غرق در لذت شوم.
در دل افتاد مرا آتش عشقت چون شمع
رشته جانم از آن در تب و تاب افتاده است
هوش مصنوعی: آتش عشق تو در دلم شعله‌ور شده است، مانند شمعی که در حال ذوب شدن است و زندگی‌ام از این احساس در تلاطم و هیجان قرار گرفته است.
عکس بالای تو در دیده من دانی چیست؟
سایه سرو که در چشمه آب افتاده است
هوش مصنوعی: عکس تو در چشمان من شبیه چه چیزی است؟ مانند سایه ی درخت سرو که در آب چشمه منعکس شده است.
هرکه منعم کند از عشق تو ای ترک خطا!
همه دانند که از راه صواب افتاده است
هوش مصنوعی: هر کسی که از عشق تو دوری کند، ای ترک (یعنی ای جذاب)، همه می‌دانند که او به راه غلطی رفته است.
از خیال لب نوشین تو در باده مدام
قدح دیده من همچو حباب افتاده است
هوش مصنوعی: از فکر و یاد لب شیرین تو، در می و نوشیدن مداوم، چشم من مانند حبابی در آب می‌رقصد و از هم می‌پاشد.
هر که خوناب، چکان دید ز چشمم دانست
کآتشی در دل مجروح کباب افتاده است
هوش مصنوعی: هر کسی که دید اشک‌هایم کمرنگ و دلگیر است، می‌فهمید که در دلم آتش سوزانی وجود دارد که مرا می‌سوزاند و عذاب می‌دهد.
من از این باب که دورم ز رخت شیفته ام
دور زلف تو پریشان ز چه باب افتاده است
هوش مصنوعی: من به خاطر دوری از چهره‌ات مجذوب تو هستم، اما نمی‌دانم چرا زلف‌های تو در هم ریخته و پریشان است.
لاله دلسوخته، گل جامه دران است ز رشک
مگر از طرف عذار تو نقاب افتاده است
هوش مصنوعی: گل لاله‌ای که در دلش سوخته، در واقع در گلی که لباس زیبایی دارد، حس حسادت موج می‌زند. آیا تنها به خاطر زیبایی صورت توست که این پوشش از صورتت کنار رفته است؟
می کشد هر نفسم دل به خرابات مغان
آه کاین خرقه پشمینه حجاب افتاده است
هوش مصنوعی: هر نفسی که می‌کشم، دلم را به میخانه‌های مغان می‌کشاند. آه، چون این لباس پشمی، حجاب و مانع بر روی من افتاده است.
هر زمان از هوس چشم تو صد گوشه نشین
بر در میکده ها مست و خراب افتاده است
هوش مصنوعی: هر بار که به جذابیت چشم‌های تو فکر می‌کنم، در برابر در ورودی میخانه‌ها، غرق در مستی و خراب شدن، می‌نشینم.
سفته ام در غم روی تو به مژگان همه را
هر دری کز صدف چشم سحاب افتاده است
هوش مصنوعی: به خاطر اندوه چهره تو، اشک‌های ناشی از آن را با مژگانم به اطراف می‌پاشم، هر کجا که از چشمان بارانی من، قطره‌های اشک مانند مروارید ریخته باشد.
چشم بیمار تو تا دید نسیمی، مخمور
روز و شب در هوس مستی و خواب افتاده است
هوش مصنوعی: چشم بیمار تو وقتی نسیمی را دید، باعث شد که روز و شب در آرزوی مستی و خواب غوطه‌ور شود.