شمارهٔ ۳۳
سلطان غمت را دل پردرد مقام است
آن دل چه نشان دارد و آن مرد کدام است
در عشق تو چون هست دلم بنده جاوید
کار دلم از دولت وصل تو تمام است
جز پختن سودای سر زلف تو در سر
دیگر هوس عاشق دلسوخته خام است
ای آن که کنی عرضه سجاده و تسبیح
مرغ دل ما فارغ از این دانه و دام است
چون توبه ز مستی کند آن رند که شد مست
زان باده که روح القدسش جرعه جام است
ای کرده رخت روز، شب تیره ما را
صبحی که نه با روی تو باشد همه شام است
ای طالب ناموس رها کن طلب نام
در عشق بزرگی و کرامت نه به نام است
تا محرم اسرار خیال تو دلم شد
کار نظر از اشک چو لؤلؤ به نظام است
بر طالب جنت که مرادش نه تو باشی
وصل تو حرام آمد و حقا که حرام است
بر طور لقا جان کلیمت «ارنی » گوی
دیدار تو می خواهد و مشتاق کلام است
محراب نسیمی رخ و ابروی تو باشد
تا روی تواش قبله و چشم تو امام است
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سلطان غمت را دل پردرد مقام است
آن دل چه نشان دارد و آن مرد کدام است
هوش مصنوعی: غم تو مانند سلطانی است که بر دل من فرمانروایی میکند. دل من پر از درد و رنج است، اما نشانهای از این درد چیست و آن مردی که این درد را تحمل میکند کیست؟
در عشق تو چون هست دلم بنده جاوید
کار دلم از دولت وصل تو تمام است
هوش مصنوعی: در عشق تو دل من همیشه در خدمت است و برای من، تنها خوشبختی و خوشحالیام به وصل تو بستگی دارد.
جز پختن سودای سر زلف تو در سر
دیگر هوس عاشق دلسوخته خام است
هوش مصنوعی: غیر از اشتیاق و فکر کردن به موها و زیبایی تو، دیگر آرزوهای عاشق دلسوخته هنوز جدی و واقعی نشدهاند.
ای آن که کنی عرضه سجاده و تسبیح
مرغ دل ما فارغ از این دانه و دام است
هوش مصنوعی: ای کسی که سجاده و تسبیح را به نمایش میگذاری، دل ما از این دنیای مادی و گرفتارهای آن آزاد و رهاست.
چون توبه ز مستی کند آن رند که شد مست
زان باده که روح القدسش جرعه جام است
هوش مصنوعی: وقتی کسی که به خاطر شراب روحالقدس سرمست شده، توبه کند، نشاندهنده این است که او از نوشیدن آن شراب دوری میجوید و در پی بازگشت به حالت طبیعی خود است.
ای کرده رخت روز، شب تیره ما را
صبحی که نه با روی تو باشد همه شام است
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهات روشنایی روز را به ما میبخشد، شبهای تاریک ما فقط با طلوعی که بدون حضور تو باشد، به پایان نمیرسند و همچنان شب باقی خواهند ماند.
ای طالب ناموس رها کن طلب نام
در عشق بزرگی و کرامت نه به نام است
هوش مصنوعی: ای کسی که به دنبال شهرت و نام و نشان هستی، درخواست نام و مقام را کنار بگذار. در عشق، بزرگی و کرامت به نام و نشان نیست.
تا محرم اسرار خیال تو دلم شد
کار نظر از اشک چو لؤلؤ به نظام است
هوش مصنوعی: تا زمانی که رازهای فکرت را درک کردم، قلبم به تماشای تو مشغول شد؛ اشکهایم مانند مرواریدها به نظم و ترتیب درآمدند.
بر طالب جنت که مرادش نه تو باشی
وصل تو حرام آمد و حقا که حرام است
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال بهشت است و هدفش غیر از تو باشد، وصل به تو برای او حرام است و واقعا هم این ارتباط حرام است.
بر طور لقا جان کلیمت «ارنی » گوی
دیدار تو می خواهد و مشتاق کلام است
هوش مصنوعی: در اوج ملاقات، جان کلیمت بسیار مشتاق دیدار توست و تنها میگوید: «به من خودت را نشان بده» و همزمان به سخن گفتن با تو علاقهمند است.
محراب نسیمی رخ و ابروی تو باشد
تا روی تواش قبله و چشم تو امام است
هوش مصنوعی: چهره و ابروی تو مثل محراب نسیم است که با نگاه تو میتوان به سوی تو روی آورد و چشمان تو به عنوان راهنمایی برای این حرکت عمل میکنند.