گنجور

شمارهٔ ۲۴۶

با غیر مگو حالم، کاغیار نداند به
پروانه آن شمعم، گر نار نداند به
از جام می باقی، یعنی لب آن ساقی
مستم، اگر این معنی هشیار نداند به
با غیر نمی گویم سر سخن عشقت
گر شرح رموز غیب اغیار نداند به
سهل است سر خود را بر دار زدن، لیکن
اسرار سر عارف گر دار نداند به
هست از کرم حسنت محروم رقیب، آری
گر لطف دم عیسی مردار نداند به
در صومعه با صوفی در کار درا گویی
ای زاهد! اگر عاشق این کار نداند به
با روی گل خندان، بلبل نظری دارد
این مژده نازک را، گر خار نداند به
در مصطبه معنی بی صورت سالوسی
وا یافته ام گنجی گر مار نداند به
اشعار نسیمی را صد معجزه هست، آری
گر سر ید بیضا سحار نداند به

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با غیر مگو حالم، کاغیار نداند به
پروانه آن شمعم، گر نار نداند به
هوش مصنوعی: نمی‌توان حالت خود را با دیگران در میان گذاشت، چرا که هیچ‌کس به درد و رنج دل من پی نخواهد برد. مانند پروانه‌ای هستم که به شمع وابسته است، اما هیچ‌کس نمی‌داند که این وابستگی چگونه است و چه احساسی را به همراه دارد.
از جام می باقی، یعنی لب آن ساقی
مستم، اگر این معنی هشیار نداند به
هوش مصنوعی: از جام می باقی، یعنی من به خاطر لب آن ساقی مست و سرمست هستم. اگر کسی این معنا را نفهمد و همچنان هشیار بماند، به او چه می‌توان گفت؟
با غیر نمی گویم سر سخن عشقت
گر شرح رموز غیب اغیار نداند به
هوش مصنوعی: من با کسی غیر از تو به صحبت نمی‌نشینم و راز عشق تو را نمی‌توانم با دیگران در میان بگذارم، چرا که آن‌ها نمی‌توانند اسرار خفی را درک کنند.
سهل است سر خود را بر دار زدن، لیکن
اسرار سر عارف گر دار نداند به
هوش مصنوعی: آسان است که انسان خود را به بربندد و جانش را از دست بدهد، اما دانستن رازهای عارف و کوچک نشمردن آن‌ها، کار دشواری است.
هست از کرم حسنت محروم رقیب، آری
گر لطف دم عیسی مردار نداند به
هوش مصنوعی: رقیب از لطف و زیبایی تو بی‌نصیب است، و اگر لطف دم عیسی هم حس را نشناسد، حال او اینگونه است.
در صومعه با صوفی در کار درا گویی
ای زاهد! اگر عاشق این کار نداند به
هوش مصنوعی: در مکانی که صوفی‌ها به عبادت و زهد می‌پردازند، به زاهد بگو که اگر کسی عشق را در عمق این کارها درک نکند، هیچ چیزی از آن بهره‌مند نخواهد شد.
با روی گل خندان، بلبل نظری دارد
این مژده نازک را، گر خار نداند به
هوش مصنوعی: بلبل به گل زیبای خندان نگاهی دارد و خوشبختی خود را در این می‌بیند که اگر به او خارها را نشان دهند، نمی‌تواند درک کند و احساس کند که چه چیزی در آنجا وجود دارد.
در مصطبه معنی بی صورت سالوسی
وا یافته ام گنجی گر مار نداند به
هوش مصنوعی: در مکانی بلند و مشخص، حقیقتی را دریافت کرده‌ام که به شکل ظاهری نیست. اگر ماری این را بفهمد، گنجی بزرگ در آن نهفته است.
اشعار نسیمی را صد معجزه هست، آری
گر سر ید بیضا سحار نداند به
هوش مصنوعی: شعرهای نسیمی مانند معجزه‌ای است که می‌تواند تأثیر زیادی بگذارد، به شرطی که کسی که آن‌ها را می‌خواند، به عمق و شگفتی‌های آن‌ها آگاهی داشته باشد.