گنجور

شمارهٔ ۲۳۷

ندا آمد به جان از چرخ پروین
که بالا رو چو دزد بسته منشین
کسی اندر سفر چندین نماند
جدا از شهر و از یاران پیشین
ندای «ارجعی » آخر شنیدی
از آن سلطان و شاهنشاه یاسین
در این ویرانه جغدانند ساکن
چه مسکن ساختی ای باز مسکین!
چه آساید به هر پهلو که خسبد
کسی کز خار دارد او نهالین
چه پیوندی کند صراف و قلاب
چه نسبت زاغ را با باز و شاهین
چه آرایی به گچ ویرانه ای را
که بالا نقش دارد زیر سجین
چرا جان را نیارایی به حکمت
که ارزد هر دمت صد چین و ماچین
نه زان حکمت که مایه گفت و گوی است
از آن حکمت که جان گردد خدابین
تو گوهر شو که خواهند یا نخواهند
نشانندت همه بر تاج زرین
رها کن پسروی چون نون کج مج
الف می باش، فرد و راست بنشین
کلوخ انداز کن در عشق مردان
تو هم مردی ولی مرد کلوچین
عروسی کلوخی با کلوخی
کلوخ آرد نثار و سنگ کابین
به گورستان برو در خشت بنگر
که نشناسی تو سرهاشان ز پایین
خداوندا رسان جان را به جانان
از آن راهی که رفتند آل یاسین
دعای ما تو ایشان را درآموز
چنان کز ما دعا وز توست آمین
عنایت آنچنان فرما که باشد
ز ما احسان اندک وز تو تحسین
نسیمی را به فضل خود نگه دار
ز مکر دیو و از راه شیاطین

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ندا آمد به جان از چرخ پروین
که بالا رو چو دزد بسته منشین
هوش مصنوعی: صدایی از آسمان به جانم رسید که ایستاده‌ام مانند دزد، پس برو و بالا برو.
کسی اندر سفر چندین نماند
جدا از شهر و از یاران پیشین
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند مدت طولانی از شهر و دوستانش دور بماند در سفر.
ندای «ارجعی » آخر شنیدی
از آن سلطان و شاهنشاه یاسین
هوش مصنوعی: ندای بازگشت و بازگشتن را از آن پادشاه و فرمانروا شنیدی.
در این ویرانه جغدانند ساکن
چه مسکن ساختی ای باز مسکین!
هوش مصنوعی: در این خرابه، جغدها زندگی می‌کنند. چه جایی برای زندگی درست کرده‌ای ای پرنده بیچاره!
چه آساید به هر پهلو که خسبد
کسی کز خار دارد او نهالین
هوش مصنوعی: کسی که در خواب است و به راحتی استراحت می‌کند، از درد و مشکلات دور است و در آرامش زندگی می‌کند.
چه پیوندی کند صراف و قلاب
چه نسبت زاغ را با باز و شاهین
هوش مصنوعی: این اشعار به نوعی از تضاد و بی‌تناسبی اشاره دارد. منظور این است که برخی چیزها یا افراد به هیچ وجه با یکدیگر ارتباط منطقی ندارند. مثلاً یک صراف که به تبادل پول می‌پردازد، هیچ وابستگی به یک قلاب که ابزاری برای صید است ندارد. همچنین زاغ که پرنده‌ای عادی و بی‌ارزش است، هیچ نسبتی با باز و شاهینی که نماد قدرت و شکوه هستند، ندارد. در واقع، شاعر می‌خواهد بگوید که بعضی از موجودات یا امور از نظر ویژگی‌ها و خصوصیات به قدری متفاوت‌اند که نمی‌توان آنها را با یکدیگر مقایسه یا مرتبط کرد.
چه آرایی به گچ ویرانه ای را
که بالا نقش دارد زیر سجین
هوش مصنوعی: چگونه می‌توان زیبایی را به دیواری خراب و ویران اضافه کرد که در زیر باران یا گرما نقش و نگاری دارد؟
چرا جان را نیارایی به حکمت
که ارزد هر دمت صد چین و ماچین
هوش مصنوعی: چرا برای جانت ارزش قائل نیستی و آن را با دانایی و حکمت زینت نمی‌دوزی؟ که هر لحظه‌ات می‌تواند به اندازه‌ای ارزشمند باشد که شایسته‌ی صد بوسه و محبت است.
نه زان حکمت که مایه گفت و گوی است
از آن حکمت که جان گردد خدابین
هوش مصنوعی: این بیان به این موضوع اشاره دارد که تفاوت بزرگی میان حکمت‌هایی وجود دارد. یک نوع حکمت وجود دارد که انسان‌ها را به گفتگو و بحث می‌کشاند و نوع دیگری از حکمت هست که عمیق‌تر است و می‌تواند جان انسان را به درک وجود خداوند نائل کند. در واقع، این دو نوع حکمت از هم متمایز هستند؛ یکی سطحی و اجتماعی است، و دیگری عمیق و روحانی.
تو گوهر شو که خواهند یا نخواهند
نشانندت همه بر تاج زرین
هوش مصنوعی: خودت را به ارزش و زیبایی تبدیل کن، زیرا خواه ناخواه، دیگران تو را بر بالاترین سکوها خواهند گذاشت.
رها کن پسروی چون نون کج مج
الف می باش، فرد و راست بنشین
هوش مصنوعی: از عقب‌نشینی دست بردار و مانند حرف "م" که خمیده است، نباش. مستقیم و با اعتماد به نفس بنشین.
کلوخ انداز کن در عشق مردان
تو هم مردی ولی مرد کلوچین
هوش مصنوعی: به عاشقی بپرداز و برای عشق تلاش کن. تو هم در این مسیر قدرت و ظرفیت مردانگی را داری، اما باید با دقت و آگاهی بیشتری عمل کنی تا دچار سردرگمی نشوی.
عروسی کلوخی با کلوخی
کلوخ آرد نثار و سنگ کابین
هوش مصنوعی: عروسی که به خاطر شرایط اقتصادی و اجتماعی، با کسی ازدواج می‌کند که شاید شرایطش خیلی مناسب نیست. در این عروسی، همه چیز به شکل ساده و حتی ناامیدکننده‌ای برگزار می‌شود و نشان‌دهنده‌ی عدم توجه به زرق و برق و تجمل در چنین مراسم‌هایی است.
به گورستان برو در خشت بنگر
که نشناسی تو سرهاشان ز پایین
هوش مصنوعی: به گورستان برو و دقت کن به قبرها که نمی‌توانی چهره‌ها را از پایین تشخیص بدهی.
خداوندا رسان جان را به جانان
از آن راهی که رفتند آل یاسین
هوش مصنوعی: پروردگارا، جانم را به محبوب برسان به طریقی که خاندان یاسین رفتند.
دعای ما تو ایشان را درآموز
چنان کز ما دعا وز توست آمین
هوش مصنوعی: از خدا می‌خواهیم که این افراد را به گونه‌ای تربیت کند که دعاهای ما و دعای تو به هم پیوند بخورد و به نتیجه برسد.
عنایت آنچنان فرما که باشد
ز ما احسان اندک وز تو تحسین
هوش مصنوعی: پروردگارا، لطف و محبتت را به ما برسان به گونه‌ای که ما کمکی کوچک از خود داشته باشیم و تو نسبت به ما ستایش و نعمت‌های بزرگ عطا کنی.
نسیمی را به فضل خود نگه دار
ز مکر دیو و از راه شیاطین
هوش مصنوعی: نسیمی را به رحمت خود حفظ کن تا از فریب شیطان‌ها و مسیرهای آن‌ها دور بمانیم.