گنجور

شمارهٔ ۲۳۵

ماه اگر خوانم رخت را، نیست مه تابان چنین
سرو اگر گویم قدت را، راستی هست آن چنین
خلقت جان از ازل بود از لب شیرین تو
در جهان زان شد به نزد خلق شیرین جان چنین
آفرین بر زلف و بر خالت که در عالم جز او
هندویی نگرفته باشد روم و ترکستان چنین
بشکند بازار حور و طوبی آن ساعت که تو
بی نقاب آیی به باغ روضه رضوان چنین
آنکه می خواند به سروت گو بجو عمر دراز
در چمن سروی به بار آرد گل خندان چنین؟
با لبت هم نسبتی هست آب حیوان را مگر
روحپرور نیست آب چشمه حیوان چنین
گر تو بر فرقم نهی شمشیر، پیشت می نهم
گردن طاعت، که باید بنده فرمان چنین
دیده خون می گرید از شوق رخت، واحسرتا
گر بماند حال زار دیده گریان چنین
بسته ای عهد وفاداری و می آری به جا
کو وفاداری که باشد بر سر پیمان چنین؟
می‌رود در خون عاشق دست‌ها رنگین نگار
زان جهت رنگین به خونم کرده‌ای دستان چنین
هست درمان از تو دردم آفرین بر همتت
درد عاشق را کنند اهل دوا درمان چنین
ای نسیمی رخ ز جور ماهرویان برمتاب
با جفا خو کن که باشد عادت خوبان چنین

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ماه اگر خوانم رخت را، نیست مه تابان چنین
سرو اگر گویم قدت را، راستی هست آن چنین
هوش مصنوعی: اگر بگویم که تو مانند ماه زیبا هستی، واقعا ماهی به این درخشان و تابناک وجود ندارد. و اگر از قامت تو بگویم که مانند سرو است، حقیقتاً شخصی به این قد و قامت نمی‌توان پیدا کرد.
خلقت جان از ازل بود از لب شیرین تو
در جهان زان شد به نزد خلق شیرین جان چنین
هوش مصنوعی: جان انسان از آغاز آفرینش از وجود تو به وجود آمده و به همین دلیل، در نظر مردم، جان او نیز شیرین و دلنشین به نظر می‌رسد.
آفرین بر زلف و بر خالت که در عالم جز او
هندویی نگرفته باشد روم و ترکستان چنین
هوش مصنوعی: به موی و چهره‌ات چقدر زیبا و دلربا تو را می‌ستایم! در این دنیا هیچ کس به زیبایی تو نیست، حتی از هند و سرزمین‌های دورتر نیز زیباتر نمی‌توان یافت.
بشکند بازار حور و طوبی آن ساعت که تو
بی نقاب آیی به باغ روضه رضوان چنین
هوش مصنوعی: اگر روزی تو با چهره‌ی بدون پرده و نقاب به بهشت بیایی، در آن لحظه بازار زیبایی‌های حوریان و درخت طوبی کاملاً ویران می‌شود.
آنکه می خواند به سروت گو بجو عمر دراز
در چمن سروی به بار آرد گل خندان چنین؟
هوش مصنوعی: کسی که در مدح و زیبایی تو شعر می‌سراید، بگو حالا این عمر طولانی چه فایده‌ای دارد اگر در باغی مانند تو، فقط یک درخت باشد که گل‌های شاداب و خندان بیاورد؟
با لبت هم نسبتی هست آب حیوان را مگر
روحپرور نیست آب چشمه حیوان چنین
هوش مصنوعی: این بیت به ما می‌گوید که لب‌های تو، نشانی از رابطه و نسبت با آب حیوانات دارند، اما اگر آب چشمه روح‌پرور و زنده‌کننده نباشد، نمی‌تواند زندگی واقعی را به ارمغان آورد. به عبارت دیگر، صرف وجود آب به تنهایی کافی نیست؛ بلکه باید آن آب حیات و انرژی را به همراه داشته باشد تا بتواند زندگی را تداوم بخشد.
گر تو بر فرقم نهی شمشیر، پیشت می نهم
گردن طاعت، که باید بنده فرمان چنین
هوش مصنوعی: اگر تو شمشیرت را بر سر من بگذاری، من با کمال افتخار گردن به اطاعت تو تسلیم می‌کنم، چون باید که بنده از چنین فرمانی پیروی کند.
دیده خون می گرید از شوق رخت، واحسرتا
گر بماند حال زار دیده گریان چنین
هوش مصنوعی: چشمانم از شادی دیدن صورتت اشک می‌ریزند و وای بر من اگر این حال ناامید و اشکبار ادامه پیدا کند.
بسته ای عهد وفاداری و می آری به جا
کو وفاداری که باشد بر سر پیمان چنین؟
هوش مصنوعی: تو در دوستی و وفاداری پیمانی بسته‌ای، اما کجاست آن وفاداری که باید بر سر این عهد بماند؟
می‌رود در خون عاشق دست‌ها رنگین نگار
زان جهت رنگین به خونم کرده‌ای دستان چنین
هوش مصنوعی: عاشق در حالتی از عشق غوطه‌ور است که دستانش به خاطر محبت و احساساتش به رنگ خون درآمده‌اند. این نشان می‌دهد که عشق او چقدر عمیق و شدید است و به همین دلیل، دستانش به رنگی زیبا و خاص درآمده‌اند.
هست درمان از تو دردم آفرین بر همتت
درد عاشق را کنند اهل دوا درمان چنین
هوش مصنوعی: از تو دارویی برای درد من وجود دارد. ای کسی که توانایی‌ات تحسین‌برانگیز است، کسانی که در زمینه درمان تخصص دارند، توانسته‌اند درد عاشق را با چنین درمانی تسکین دهند.
ای نسیمی رخ ز جور ماهرویان برمتاب
با جفا خو کن که باشد عادت خوبان چنین
هوش مصنوعی: ای نسیم، از جفا و بی‌مهری محبوبان غمگین نباش، زیرا این رفتار به نوعی عادت خوبان است.