شمارهٔ ۲۳۱
آن که ماه از شرم رویش بی نقاب آید برون
وز گریبانش سحرگه آفتاب آید برون
گفتمش: بر عارضت آن قطره های ژاله چیست؟
زیر لب خندید و گفت: از گل گلاب آید برون
آن که دعوی می کند در دور چشمت زاهدی
خرقه اش را گر بپالایی شراب آید برون
کی برون آید لبت از عهده بوسی که گفت
چون محال است کآب حیوان از سراب آید برون
گر بگویم قصه شوق تو با چنگ و رباب
ناله های زار از چنگ و رباب آید برون
از جگر گر خون بریزد دل، غذا سازد روان
قوت آتش باشد آن خون کز کباب آید برون
بر امید دیدن رویش نسیمی روز حشر
همچو نرگس از لحد مست و خراب آید برون
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن که ماه از شرم رویش بی نقاب آید برون
وز گریبانش سحرگه آفتاب آید برون
هوش مصنوعی: آن کسی که چهرهاش از زیبایی مانند ماه به طور پنهان و رازآلود دیده میشود و صبحگاهان از دل لباسش نور آفتاب به زندگیاش تابیده میشود.
گفتمش: بر عارضت آن قطره های ژاله چیست؟
زیر لب خندید و گفت: از گل گلاب آید برون
هوش مصنوعی: به او گفتم: چرا بر روی صورتت دانههای شبنم مشاهده میشود؟ او به آرامی خندید و پاسخ داد: اینها از گل گلاب به وجود آمدهاند.
آن که دعوی می کند در دور چشمت زاهدی
خرقه اش را گر بپالایی شراب آید برون
هوش مصنوعی: آن کسی که در مقابل چشمان تو خود را زاهد و پرهیزگار میداند، اگر تو لباس زهدش را کنار بزنی، شراب و لذتهای زندگی از درون او بیرون میآید.
کی برون آید لبت از عهده بوسی که گفت
چون محال است کآب حیوان از سراب آید برون
هوش مصنوعی: کی میتوانی از لبانت بیرون بیاوری بوسهای که گفتید، زیرا این کار مانند این است که بگویی آب حیات از سراب میتواند بیرون بیاید.
گر بگویم قصه شوق تو با چنگ و رباب
ناله های زار از چنگ و رباب آید برون
هوش مصنوعی: اگر بخواهم داستان عشق تو را با ساز و آهنگ بگویم، نالههای غمانگیز از ساز و آهنگ جاری خواهد شد.
از جگر گر خون بریزد دل، غذا سازد روان
قوت آتش باشد آن خون کز کباب آید برون
هوش مصنوعی: اگر دل از شدت درد و ناراحتی خون گریه کند، روح انسان غذایی برای خود فراهم میکند و آن خون که از کباب به بیرون میآید مانند نیرویی برای آتش است.
بر امید دیدن رویش نسیمی روز حشر
همچو نرگس از لحد مست و خراب آید برون
هوش مصنوعی: با امید دیدن چهرهاش، در روز رستاخیز، مانند نرگس از خاک خارج خواهد شد، مست و خراب.

نسیمی