شمارهٔ ۲۲۵ - ستایش فضلالله نعیمی
گر شبی بازآید از در شمع جان افروز من
بر چراغ مهر و نور صبح خندد روز من
گر مرا روزی خیالش روی بنماید به خواب
مطلع اقبال گردد طالع فیروز من
تا سحر هر شب چو شمع از آتش هجران یار
دیده گریان است و می سوزد دل پرسوز من
پیش ابروی تو می خواهم که جان قربان کنم
پرده بردار از رخ، ای عید من و نوروز من
تا نهان کردی ز من رخ، یک نفس غایب نشد
صورت روی تو از چشم خیال اندوز من
کی تواند کرد عاشق گوش بر پند ادیب؟
زحمت خود می دهی ای پیر پندآموز من
چون نسیمی هر که او شد بنده فضل اله
کی تواند کو ببیند شمع جان افروز من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر شبی بازآید از در شمع جان افروز من
بر چراغ مهر و نور صبح خندد روز من
هوش مصنوعی: اگر شبی دوباره بیایی، شمع وجودم روشن خواهد شد و روزم با نور و مهر تو خواهد خندید.
گر مرا روزی خیالش روی بنماید به خواب
مطلع اقبال گردد طالع فیروز من
هوش مصنوعی: اگر یک روز خواب او را ببینم، زندگیام دوباره به سامان و خوشبختی برمیگردد.
تا سحر هر شب چو شمع از آتش هجران یار
دیده گریان است و می سوزد دل پرسوز من
هوش مصنوعی: هر شب تا سحر، مانند شمعی که از دوری معشوق میسوزد، چشمانم اشکآلود است و دل پرسوزم میسوزد.
پیش ابروی تو می خواهم که جان قربان کنم
پرده بردار از رخ، ای عید من و نوروز من
هوش مصنوعی: من آمادهام که جانم را فدای ابروهای تو کنم. ای عید و نوروز من، پرده از چهرهات کنار بزن.
تا نهان کردی ز من رخ، یک نفس غایب نشد
صورت روی تو از چشم خیال اندوز من
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهات را از من پنهان کردی، حتی برای یک لحظه هم تصویر روی تو از ذهن و خیال من دور نشد.
کی تواند کرد عاشق گوش بر پند ادیب؟
زحمت خود می دهی ای پیر پندآموز من
هوش مصنوعی: کیست که بتواند به حرفهای یک معلم گوش دهد و عاشق آنها شود؟ ای معلم پنددهنده، تو فقط خودت را به زحمت میاندازی.
چون نسیمی هر که او شد بنده فضل اله
کی تواند کو ببیند شمع جان افروز من
هوش مصنوعی: هر که در سایه رحمت و لطف خداوند قرار گیرد، مانند نسیمی آرامشبخش و رفتار نیکو دارد. اما کسی که درک نکند و بنده خوبیها نباشد، چگونه میتواند روشنی و جاذبه روح مرا ببیند؟

نسیمی