شمارهٔ ۲۲۴
گل ز خجالت آب شد پیش رخ نگار من
سرخ برآمد از حیا لاله ز شرم یار من
مست جمال خود کند عالم امر و خلق را
برقع اگر برافکند ساقی گلعذار من
مست شراب آرزو، کی رهد از خمار غم؟
تا نخورد به صدق دل باده خوشگوار من
بر تن مرده می دمد چون نفس مسیح جان
هر طرفی که می رود بوی گل و بهار من
تا شده ام چو مقبلان صید کمند سنبلش
هست به رغبت آمده شیر فلک شکار من
(شمس منیر کی بود چون مه بدر گلرخم؟
سرو قدش نهال جان ورد رخش دثار من)
مصحف حسن دلبرم هست دو چارده ولی
سی و دو است از آنکه آن ماه دو پنج و چار من
من که ز مجلس ازل مست اناالحق آمدم
چون نزند شه ابد بر سر عرش دار من
ای که ز عشق گفته ای دست بدار و توبه کن
عشق جمال دلبران تا ابد است کار من
سنگ فنا ز آسمان گر برسد چه باک از آن
شکر که نیست از عمل شیشه زهد، بار من
(هست نسیمی! در جهان سی و دو نطق لایزال
روز به محشر جزا دولت برقرار من)
شمارهٔ ۲۲۳: با بخت سعد یارم چون هست یار با منشمارهٔ ۲۲۵ - ستایش فضلالله نعیمی: گر شبی بازآید از در شمع جان افروز من
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گل ز خجالت آب شد پیش رخ نگار من
سرخ برآمد از حیا لاله ز شرم یار من
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و خجالت، گل متوجه زیبایی چهره معشوقی شده و خود را آب میکند. همچنین، از خجالت یار، لاله نیز به رنگ قرمز در میآید.
مست جمال خود کند عالم امر و خلق را
برقع اگر برافکند ساقی گلعذار من
هوش مصنوعی: اگر ساقی زیبا روی من پردهی حجاب را کنار بزند، زیبایی ذات او میتواند تمام عالم را مجذوب خود کند.
مست شراب آرزو، کی رهد از خمار غم؟
تا نخورد به صدق دل باده خوشگوار من
هوش مصنوعی: مستی از آرزو و شادی که به انسان دست میدهد، چگونه میتواند از عذاب ناشی از غم رهایی یابد؟ تا زمانی که دل به راستی طعم شراب خوش را نچشد.
بر تن مرده می دمد چون نفس مسیح جان
هر طرفی که می رود بوی گل و بهار من
هوش مصنوعی: زندگی و جانی تازه به کالبد مردهای میبخشد، مانند اینکه مسیح به مردگان جان میدهد. هرجا که برود، بوی گل و بهار را به همراه دارد.
تا شده ام چو مقبلان صید کمند سنبلش
هست به رغبت آمده شیر فلک شکار من
هوش مصنوعی: من هم اکنون مانند کسانی که در جستجوی معشوق هستند، در دام زیبایی سنبل (گلی با عطر خوش) اسیر شدهام؛ و به شوق و رغبت، به دنبال شکار خوشبختی و محبت هستم.
(شمس منیر کی بود چون مه بدر گلرخم؟
سرو قدش نهال جان ورد رخش دثار من)
هوش مصنوعی: شمس نورانی من کیست که مانند ماهی درخشان در چهرهام درخشش دارد؟ قامتش مانند درختی است که جان من را تازه میکند و زیبایی چهرهاش، جامه من است.
مصحف حسن دلبرم هست دو چارده ولی
سی و دو است از آنکه آن ماه دو پنج و چار من
هوش مصنوعی: کتاب مقدس و زیبای محبوب من چهارده آیه دارد، اما به دلیل آنکه آن ماه، دو روز و چهار ساعت بیشتر از من است، در مجموع سی و دو میشود.
من که ز مجلس ازل مست اناالحق آمدم
چون نزند شه ابد بر سر عرش دار من
هوش مصنوعی: من که از آغاز وجود به حقایق و شناخت دست یافتم، وقتی که خدای ابدی بر عرش قدرت خود نگاهی نمیاندازد، به چه دلیل از این جمع جدا شوم و افسرده باشم؟
ای که ز عشق گفته ای دست بدار و توبه کن
عشق جمال دلبران تا ابد است کار من
هوش مصنوعی: ای کسی که از عشق سخن میگویی، بهتر است که از آن دست بکشی و توبه کنی. زیرا عشق به زیباییهای محبوبان برای همیشه، زندگی من است.
سنگ فنا ز آسمان گر برسد چه باک از آن
شکر که نیست از عمل شیشه زهد، بار من
هوش مصنوعی: اگر سنگ نابودی از آسمان بر من بیفتد، چه اهمیتی دارد، چون تکیهام بر شکر است و من از عملهای زاهدانهام به شیشهای تبدیل نشدهام.
(هست نسیمی! در جهان سی و دو نطق لایزال
روز به محشر جزا دولت برقرار من)
هوش مصنوعی: نسیمی در جهان وجود دارد که همواره در حال گفتگو و بیان حقایق است. در روز قیامت که مردم برای پاداش و جزا حضور مییابند، مقام و جایگاه من ثابت و برقرار خواهد بود.

نسیمی