شمارهٔ ۲۲۲
قصد زلف یار داری در سر ای دل هی مکن
مرد این سودا نه ای با دلبر ای دل هی مکن
دولت بوسیدن پایش تمنا می کنی
زین هوس تا سر نبازی بگذر ای دل هی مکن
عقل می گوید: غم ناموس خور، بگذر ز عشق
عاشقی را نیست اینها در خور ای دل هی مکن
گرچه برد آزار و جور از حد رقیب سنگدل
چون توان کردن جدایی زین در ای دل هی مکن
پیش شمع روی او پروانه شو، ز آتش مترس
جان بخواهد سوختن، فکر پر ای دل هی مکن
گفته ای کز عشقبازی توبه خواهم کرد، کرد
بیش از این تدبیر کار منکر ای دل هی مکن
می کنی سودا که روزی دربر آری قامتش
سرو سیمین بر، نیاید در بر ای دل هی مکن
درد باطن سوز جانم عرضه پیش هر طبیب
چون نخواهد شد به درمان کمتر ای دل هی مکن
وصل مهرویان سیم اندام نسرین بر طلب
سعی بی سود است کردن بی زر ای دل هی مکن
جام می نوش از کف ساقی که در دور لبش
توبه کفر است از شراب و ساغر، ای دل هی مکن
چون نسیمی از لب لعلش طلب کن سلسبیل
تکیه بر فردا و آب کوثر ای دل هی مکن
شمارهٔ ۲۲۱ - نکوهش دزدان لباس روحانیت: ای دل ار پختهٔ عشقی، طمعِ خام مکنشمارهٔ ۲۲۳: با بخت سعد یارم چون هست یار با من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قصد زلف یار داری در سر ای دل هی مکن
مرد این سودا نه ای با دلبر ای دل هی مکن
هوش مصنوعی: ای دل، چرا فکر کردی که به زلف یار میرسی؟ این خواسته را کنار بگذار و خودت را به دردسر نینداز، چون این آرزو در دسترس تو نیست.
دولت بوسیدن پایش تمنا می کنی
زین هوس تا سر نبازی بگذر ای دل هی مکن
هوش مصنوعی: برای رسیدن به خوشبختی و رضایت، سختیهایی را تحمل میکنی و از دیگران خواهش میکنی، اما زمانی که به آرزویت نرسی و تمام تلاشهایت بینتیجه بماند، باید از این خواستهها دست بکشی و دل را بیشتر ناامید نکن.
عقل می گوید: غم ناموس خور، بگذر ز عشق
عاشقی را نیست اینها در خور ای دل هی مکن
هوش مصنوعی: عقل به تو توصیه میکند که به خاطر ناموس و اعتبار خود غمگین باشی و از عشق بگذری، چون شایستهی تو نیست که این مسائل را جدی بگیری. ای دل، دیگر به این موضوعات اهمیت نده.
گرچه برد آزار و جور از حد رقیب سنگدل
چون توان کردن جدایی زین در ای دل هی مکن
هوش مصنوعی: هرچند که رنج و ستم رقیب بیرحم از حد گذشت، دل من، چگونه میتوانی جدایی را تحمل کنی، هی! مکن.
پیش شمع روی او پروانه شو، ز آتش مترس
جان بخواهد سوختن، فکر پر ای دل هی مکن
هوش مصنوعی: اگر در کنار شمع محبتی قرار گرفتی، مانند پروانه به سمت او برو و از آتش نترس، زیرا جان تو به سوختن نیاز دارد. ای دل، از فکر و تردید کنارهگیری کن.
گفته ای کز عشقبازی توبه خواهم کرد، کرد
بیش از این تدبیر کار منکر ای دل هی مکن
هوش مصنوعی: تو گفتهای که از عشق و بازی دست برمیداری، اما دل من بیش از این به فکر تدبیر و کار غیر نرود. پس ای دل، بیش از این نکن!
می کنی سودا که روزی دربر آری قامتش
سرو سیمین بر، نیاید در بر ای دل هی مکن
هوش مصنوعی: تو در خیال خود مشغول این هستی که روزی معشوقت با اندام زیبایش به سراغت بیاید، اما ای دل، این آرزو در واقع به حقیقت نخواهد پیوست.
درد باطن سوز جانم عرضه پیش هر طبیب
چون نخواهد شد به درمان کمتر ای دل هی مکن
هوش مصنوعی: درد درونی و سوزانندهام را به هر دکتری نشان میدهم، اما وقتی که درمانی برای آن نداشته باشد، ای دل، کمتر از این نگرانی نکن.
وصل مهرویان سیم اندام نسرین بر طلب
سعی بی سود است کردن بی زر ای دل هی مکن
هوش مصنوعی: دیدن و وصال معشوقانی زیبا و دلربا، بیفایده و بینتیجه است اگر بدون سرمایه و دارایی باشد. ای دل، برای چنین چیزی تلاش نکن!
جام می نوش از کف ساقی که در دور لبش
توبه کفر است از شراب و ساغر، ای دل هی مکن
هوش مصنوعی: از ساقی جام شراب بنوش که دور لب او رمز و رازی نهفته است که ممکن است بر ایمان و دین تو تاثیر بگذارد. پس ای دل، بیهوده در این فکر نمان؛ فقط از لذت آن لحظه بهرهبرداری کن.
چون نسیمی از لب لعلش طلب کن سلسبیل
تکیه بر فردا و آب کوثر ای دل هی مکن
هوش مصنوعی: به محض اینکه نسیمی از لبان زیبای او را خواهی، به فردا و آب کوثر تکیه نکن، ای دل، دست از این آرزوها بکش.

نسیمی