شمارهٔ ۲۱
اگرچه چشمه نوش تو دارد آب حیات
دلیل ما خط سبز تو است در ظلمات
به چشم مست تو دیدم یقین و دانستم
که هست حسن تو را بر کمال جمله صفات
اگر نه روی تو بودی بیان صورت حق
چگونه روی نمودی به ما تجلی ذات
جهان حسن قدیم است و عشق لم یزلی
مدینه ای که مصون است و ایمن از نکبات
به هر طرف که نظر می کنم نمی بینم
جز آفتاب رخت در جهات و غیر جهات
رخش به دیده معنی ببینی ای صوفی
ز رنگ زرق و ریا پاک اگر کنی مرآت
بیا بیا که به دیدارت آرزومندم
چنانکه تشنه به آب زلال در فلوات
دلم نشد به سلامی اگرچه شاد از تو
علیک الف سلام و مثله برکات
سجود روی تو کردم، به پیش حق این است
عبادتی که قبول است و باشد از حسنات
بیا که تا شب قدر من است گیسویت
شبم گذشت به قدر از هزار قدر و برات
دلی که عارف روی تو شد ز دوزخ رست
که عارفان جمال تواند اهل نجات
مرا ز کعبه کویش مگو به مسجد رو
که حق پرست چو صوفی نمی پرستد لات
مباش بسته تقلید و ظن که ممکن نیست
کز این طریق به منزل کسی رسد هیهات
نسیمی آتش وحدت چنان تجلی کرد
که بانگ «انی اناالله » برآمد از ذرات
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگرچه چشمه نوش تو دارد آب حیات
دلیل ما خط سبز تو است در ظلمات
هوش مصنوعی: با وجود اینکه چشمه نوش تو منبع زندگی را دارد، اما دلیل ما برای امید و راهیابی در تاریکی، نشانه سبز توست.
به چشم مست تو دیدم یقین و دانستم
که هست حسن تو را بر کمال جمله صفات
هوش مصنوعی: به چشم زیبای تو یقین پیدا کردم و فهمیدم که زیباییات تمامی صفات نیک را در خود دارد.
اگر نه روی تو بودی بیان صورت حق
چگونه روی نمودی به ما تجلی ذات
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و وجود تو نبود، چطور میتوانست حقیقت وجود خود را به ما نشان دهد؟
جهان حسن قدیم است و عشق لم یزلی
مدینه ای که مصون است و ایمن از نکبات
هوش مصنوعی: دنیا زیباییهایی دارد که همیشه وجود داشتهاند و عشق، شالودهای پایدار و همیشگی است. اینجا مکانی است که از هر نوع ناپاکی و آلودگی در امان است و در امنیت به سر میبرد.
به هر طرف که نظر می کنم نمی بینم
جز آفتاب رخت در جهات و غیر جهات
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه میکنم، فقط چهره روشنت را میبینم، چه نزدیک، چه دور.
رخش به دیده معنی ببینی ای صوفی
ز رنگ زرق و ریا پاک اگر کنی مرآت
هوش مصنوعی: ای صوفی، اگر بتوانی از رنگ و ظاهرسازیها بگذری و حقیقت را در چهره ببینی، میتوانی معنا و زیبایی واقعی را درک کنی.
بیا بیا که به دیدارت آرزومندم
چنانکه تشنه به آب زلال در فلوات
هوش مصنوعی: بیایید، زیرا من بسیار مشتاق دیدن شما هستم، به مانند کسی که تشنه آب زلال است.
دلم نشد به سلامی اگرچه شاد از تو
علیک الف سلام و مثله برکات
هوش مصنوعی: دل من نتوانست به سلامی گرچه که از تو خوشحال است و سلامتی و برکاتت را شامل میشود.
سجود روی تو کردم، به پیش حق این است
عبادتی که قبول است و باشد از حسنات
هوش مصنوعی: من در برابر تو سجده کردم و این عملی است که نزد خداوند به عنوان عبادت مورد قبول است و از کارهای نیک به شمار میرود.
بیا که تا شب قدر من است گیسویت
شبم گذشت به قدر از هزار قدر و برات
هوش مصنوعی: بیا که امشب، شب خاصی است برای من. موهایت برای من روشنایی بخش شب است و شب من را از هزار شب ارزشمندتر کرده است و این عشق و ارتباط ما حکم آزادی و رهایی را دارد.
دلی که عارف روی تو شد ز دوزخ رست
که عارفان جمال تواند اهل نجات
هوش مصنوعی: دلِ کسی که عاشق تو شود، از عذاب رهایی مییابد، زیرا عارفان که زیبایی تو را میبینند، نجاتیافتهاند.
مرا ز کعبه کویش مگو به مسجد رو
که حق پرست چو صوفی نمی پرستد لات
هوش مصنوعی: به من از کعبه و مکانهای مقدس نگو، به مسجد برو. زیرا کسی که به حق عشق میورزد، مانند درویش و صوفی به بتپرستی نمیگراید.
مباش بسته تقلید و ظن که ممکن نیست
کز این طریق به منزل کسی رسد هیهات
هوش مصنوعی: در تقلید و گمان کردن بپرهیز، زیرا با این روش هیچکس نمیتواند به هدف خود برسد. این کار امکانپذیر نیست.
نسیمی آتش وحدت چنان تجلی کرد
که بانگ «انی اناالله » برآمد از ذرات
هوش مصنوعی: نسیمی که به وحدت دمید، به طور شدیدی خود را نشان داد و از هر ذرهای صدای "من، همان الله هستم" به گوش رسید.