گنجور

شمارهٔ ۱۹۲

شد ملول از خرقه ازرق دل من، چون کنم؟
ساقیا جامی بده تا خرقه را گلگون کنم
کو لبالب ساغری بر یاد چشم مست دوست
تا خمار خودپرستی را ز سر بیرون کنم
ای صبا زنجیر جعد طره لیلی کجاست؟
تا علاج این دل بیچاره مجنون کنم
دوش چشمم با خیالش گفت بگذر بر سرم
گفت بی کشتی گذر چون بر سر جیحون کنم
گر برآرم دود آه از سینه پردرد خویش
کوه را از ناله دلسوز چون هامون کنم
شد به خونم تشنه لعلش، ساقیا جامی بیار
تا رگ جان از شراب آتشی پرخون کنم
ساقیم گوید که می خور، ناصحم گوید مخور
قول ساقی بشنوم یا پند ناصح؟ چون کنم؟
با من شیدا چو وحش الفت نمی گیرد دلش
آن پریوش را نمی دانم که چون افسون کنم
ای که می گویی بپوشان از رخ خوبان نظر
گر گناه است این، برآنم کاین گناه افزون کنم
دور چرخم دور کرد از یار و بختم یار نیست
الغیاث از بخت بد، یا ناله از گردون کنم؟
خم گرفت از بار غم پشت نسیمی چون هلال
دال خوانم یا چو ابروی تو نامش نون کنم؟

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شد ملول از خرقه ازرق دل من، چون کنم؟
ساقیا جامی بده تا خرقه را گلگون کنم
هوش مصنوعی: دل من از پوشیدن لباس آبی (خرقه‌ی آبی) خسته شده است. چه کار کنم؟ ای ساقی، یک جام به من بده تا بتوانم این لباس را رنگین و زیبا کنم.
کو لبالب ساغری بر یاد چشم مست دوست
تا خمار خودپرستی را ز سر بیرون کنم
هوش مصنوعی: به یاد چشم‌های سرشار از مستی دوست، جام پر از نوشیدنی‌ای را برافرازنده‌ام تا حالت مادی خودخواهی را از خود دور کنم.
ای صبا زنجیر جعد طره لیلی کجاست؟
تا علاج این دل بیچاره مجنون کنم
هوش مصنوعی: ای نسیم، زنجیر و تاب موهای لیلی کجاست؟ تا بتوانم درمانی برای این دل بیچاره مجنون پیدا کنم.
دوش چشمم با خیالش گفت بگذر بر سرم
گفت بی کشتی گذر چون بر سر جیحون کنم
هوش مصنوعی: شب گذشته چشمانم با خیال او صحبت کردند و به من گفتند که از مشکلاتم بگذرم. گفتند که بدون قایق هم می‌توانم از کنار رودخانه عبور کنم.
گر برآرم دود آه از سینه پردرد خویش
کوه را از ناله دلسوز چون هامون کنم
هوش مصنوعی: اگر از سینه‌ی پر درد خود دودی از آه بلند کنم، کوه را به ناله‌های دل‌سوزی‌ام همانند هامون پر از درد و اندوه خواهم کرد.
شد به خونم تشنه لعلش، ساقیا جامی بیار
تا رگ جان از شراب آتشی پرخون کنم
هوش مصنوعی: دلم برای لب‌های سرخ او به شدت تنگ شده است. ای ساقی، یک جام شراب بیاور تا بتوانم جانم را از شور و عشق آتشینی که درونم شعله‌ور است، سیراب کنم.
ساقیم گوید که می خور، ناصحم گوید مخور
قول ساقی بشنوم یا پند ناصح؟ چون کنم؟
هوش مصنوعی: ساقی به من می‌گوید شراب بنوش، ولی ناصح به من می‌گوید پرهیز کن. حالا من چه کار کنم؟ به سخن ساقی گوش کنم یا نصیحت ناصح را؟
با من شیدا چو وحش الفت نمی گیرد دلش
آن پریوش را نمی دانم که چون افسون کنم
هوش مصنوعی: دل شیدای من مانند وحشی به کسی وابسته نمی‌شود و نمی‌دانم چگونه می‌توانم آن پری‌چهره را جادو کنم تا به من توجه کند.
ای که می گویی بپوشان از رخ خوبان نظر
گر گناه است این، برآنم کاین گناه افزون کنم
هوش مصنوعی: شما که می‌گویی باید از زیبایی‌های دل‌نشین چشم‌پوشی کرد، اگر این کار گناهی است، من با کمال میل آماده‌ام که این گناه را بیشتر کنم.
دور چرخم دور کرد از یار و بختم یار نیست
الغیاث از بخت بد، یا ناله از گردون کنم؟
هوش مصنوعی: من از محبوبم دور شده‌ام و شانس خوبی هم ندارم. آیا باید فریاد کمک بزنم از این بدبختی خود یا از بی‌رحمی زمانه شکایت کنم؟
خم گرفت از بار غم پشت نسیمی چون هلال
دال خوانم یا چو ابروی تو نامش نون کنم؟
هوش مصنوعی: به خاطر سنگینی غم، کمرم خم شده و در عین حال با نسیمی مانند هلال به آرامی حرکت می‌کنم. آیا باید به این حالت مانند دالی بنگرم یا اینکه آن را به زیبایی ابروی تو تشبیه کنم و به آن نام نون بدهم؟